این رمان حیرت انگیز و دلگرم کننده به کاوش در مفهوم ایثار و عشق عمیق می پردازد.
غم انگیز به اندازه اواسط دلگیر زمستان-و امیدبخش به اندازه اوایل بهار.
یک رمان فانتزی تاریخی خیره کننده درباره قدرت دوستی.
مردی لاغر با جارویی دراز بر شانه اش که با هر قدم او، انتهای جارو بالا و پایین می پرد و پشت سرش، دختربچه ای سطل به دست که آن مرد را بیشتر از هر کسی در دنیا دوست دارد. دختر مثل سایه به مرد چسبیده است. اگر مرد از روی چاله آبی بپرد، دختر هم می پرد. اگر مرد جست وخیزکنان از کنار نرده ای بگذرد، دختر هم همان کار را می کند. با یک نگاه به آن ها می شود فهمید که دختر به مرد تعلق دارد و مرد به دختر.
درجا نگران نشد. دودکش پاک کن ها، گردشگرانی ذاتی هستند، بی ریشه مثل خدایان باد. فکر کرد دودکش پاک کن رفته تا چیزی برای صبحانه پیدا کند؛ اسم این گردش های کوتاه را گذاشته بودند «گشتن دنبال یک لقمه نان». هر لحظه ممکن بود برگردد، با انجیرهای رسیده ای که از شاخه ای نزدیک به زمین دزدیده بود، یا با تخم های بلدرچین که از لانه ای کش رفته بود یا حتی (اگر پولی در بساط داشتند) با نان های بیات نانوا.
اما دودکش پاک کن با انجیر، تخم بلدرچین یا نان برنگشت. بعد از ظهر که شد، دختر کم کم دلش شور زد. آن ها تازه به این شهر جدید آمده بودند؛ قلمرو بزرگ لندن. دودکش پاک کن، انواع و اقسام قصه ها را درباره اژدهایان توی رودخانه یا اشباح میان مه برای او تعریف کرده بود، و دختر مطمئن نبود که کدامیک از آن ها واقعی است و کدامیک خیالی.
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟
خیلی خیلی زیباست! یه جورایی هم رئاله هم فانتزی. جملات خیلی قشنگی هم داره و اینکه جعبهی دستمال کاغذی فراموش نشه چون قراره اشکتون در بیاد! و قراره قلبتون رو بگیره و دیگه هرگز رها نکنه...
کتاب خوب و خیالی و جالبیه و از جایی ک من خوندم یک چیز هایی مثل موجود گولم داخل کتاب نوشته شده ک واقعیت دارهی جورایی چیزهای جادوییم نوشته شده داخلش نمیدونم چه لزومی داشته ولی نوشتن و این خوبه ک تحقیقاتم رو بهتر کردن ممنون از این کتاب عالی و خوبتان
عالیه. کتابای جاناتان آکسیر همشون خوبن🙂💛
به من یاد داد چگونه بی فراز و نشیب بجنگم .. رمان طوری نوشته شده بود که حتی انکار شخصیتهای منفی مثل ویلکی کراد برایت جذاب بودن😍 از نن خیلی خوشم نیامد ولی نوت و راجر برایم شخصیتهای قابل تحسین و همچنین زندکی غمناکشون ناراحتم میکرد
کتابی باحال و فانتزی
عالی عالی عالی عالی