دیدارهای ما همیشه شب هنگام بود. او روزها می خوابید و کسی را نمی پذیرفت. خود زان جذابیتی بیش از آن چه دیده بودم نداشت، اما اتاق زیر شیروانی و آن موسیقی اثیری هنوز جذابیت خودش را برایم از دست نداده بود. در من اشتیاقی غریب برای نگاه کردن از آن پنچره رو به فزونی بود؛ نگاه کردن به چشم انداز آن سوی دیوار و شیروانی ها و تیرک های چراغ گسترده در شهر.
با ما همراه شوید تا جهان های به یاد ماندنی در دنیای ادبیات را بیشتر بشناسیم.
در این مطلب، نکاتی ارزشمند را درباره ی چگونگی نوشتن داستان های کوتاه خوب با هم می خوانیم
هیچ داستانی درباره ی موفقیت پس از مرگ، جذاب تر از ماجرای «هاوارد فیلیپس لاوکرفت» نیست
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟
داستان «موسیقی اریش زان» نوشته اچ. پی. لاوکرافت غریب و وهمناک آغاز میشود. لاوکرافت از نویسندگان اوایل قرن بیستم آمریکاست که آثارش مملو از فضاهای هراسناک و وهم آلود و نیروهای مرموز است. «موسیقی اریش زان و داگون» کتابی شامل دو قصه از اوست که تداعی گر نوعی دلهره و اضطراب و جنون و مالیخولیاست.