خردمندانه و با لطافت طبع.
لذت بخش و هوشمندانه.
دستاوردی درخشان.
قلب هم کلید بود هم قفل و کسی که می توانست قلب انسان ها را رام کند و رازهایشان را بفهمد، در رام کردن سرنوشت و به دست گرفتن رشته ی تقدیر خویش نیز موفق می شد .
حالا که بقیه کم آورده اند، نوبت من است تا کمی قصه ببافم. این را به خودم مدیونم. مجبور شدم کمی روی خودم کار کنم تا بتوانم این کار را بکنم: قصه گویی هنر پستی است. پیرزن ها، گداهای ولگرد، آوازخوانان کور، نیمچه خدمتکارها و بچه ها که کلی وقت برای تلف کردن دارند، پی این حرف ها هستند. زمانی اگر ادای نقال ها را درمی آوردم و به من می خندیدند هیچ چیز مضحک تر از اشراف زاده ای نیست که دور و بر هنر بپلکد اما حالا کی دیگر به نظر مردم اهمیت می دهد؟ نظر مردم این پایین؛ نظر این سایه ها، این پژواک ها. پس من ریسمان خودم را می ریسم.
اکنون که مرده ام، همه چیز را می دانم.
تأثیرگذاری این داستان ها تا حدی است که همچنان بسیاری از آن ها به منظور اشاره به مفهوم یا وضعیتی مشخص، در گفت و گوهای روزمره مورد استفاده قرار می گیرند.
سریال های که از ادبیات داستانی اقتباس شده اند و زندگی جدیدی را به آثار ادبی بخشیده اند.
یک رمان ماجرایی پر از سرگرمی و شوخی درباره ی سقوط احتمالی نژاد بشر
چه اتفاقی می افتد وقتی دو ژانر علمی تخیلی و فانتزی، و انتظارات متفاوتی که از آن ها داریم، در تار و پود یکدیگر تنیده شوند؟
داستان «سرگذشت ندیمه» از آثار بسیار مطرح اتوود است که با وجود انتقادهای فراوان در سال ۱۹۸۵ منتشر شد.
می توان گفت که هدف اصلی این ژانر، «زندگی بخشیدن به تاریخ» از طریق ساختن داستان هایی درباره ی گذشته یا یک دوره ی تاریخی خاص است.
مارگارت اتوود، بانویی شگفت انگیز است. مسیر حرفه ای او در نویسندگی، سابقه ای بیش از نیم قرن دارد و انواع و اقسام گونه های ادبی را شامل می شود.
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟