کتاب مهمان

Guest: A Changeling Tale
همزادی از قلمروی ناشناخته
کد کتاب : 27436
مترجم :
شابک : 978-6004628426
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 184
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 2019
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

«مری داونینگ هان» از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز

معرفی کتاب مهمان اثر مری داونینگ هان

کتاب «مهمان» رمانی نوشته ی «مری داونینگ هان» است که اولین بار در سال 2019 به چاپ رسید. «مالی» در روستایی بزرگ شده که داستان های عجیب زیادی در مورد آن وجود دارد. افسانه های محلی در مورد موجوداتی هشدار می دهند که بچه های انسان ها را می دزدند و آن ها را با موجوداتی کوچک و شرور جایگزین می کنند. وقتی «مالی» گردنبند محافظی را که از طرف مادربزرگشان به برادر کوچکترش داده شده، از گردن او درمی آورد، «توماس» ناگهان ناپدید می شود و موجودی دیومانند جای او را می گیرد. «مالی» به همراه کودک جایگزین، روستا را ترک می کند تا محل زندگی این موجودات عجیب را پیدا کند و از آن ها بخواهد برادرش را به او برگردانند.

کتاب مهمان

مری داونینگ هان
مری داونینگ هان(زاده 9 دسامبر 1937) نویسنده آمریکایی رمان های بزرگسالان جوان و یک کتابدار سابق مدرسه است.او به خاطر کتابهایی مانند "قدم بر روی ترک ها" و "بگذار هلن بیاید" شناخته شده است.او اولین کتاب خود را در سال 1979 منتشر کرد و از آن زمان تاکنون بیش از 20 رمان به نگارش درآورده است.جدیدترین رمان او دختر در اتاق در بسته می باش.
نکوداشت های کتاب مهمان
A must-read for Mary Downing Hahn’s fans.
اثری ضروری برای طرفداران «مری داونینگ هان».
Barnes & Noble

A fun and creepy read.
داستانی سرگرم کننده و تشویش آور.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

A chilling tale of magic and mythology.
داستانی دلهره آور در مورد جادو و اسطوره شناسی.
Booklist Booklist

قسمت هایی از کتاب مهمان (لذت متن)
چشم های مهمان طوری درخشید که انگار کسی یک لامپ در مغزش روشن کرده بود. دست های لاغرش را تکان داد و طوری بر پشتم بالا و پایین می پرید که ترسیدم من را به زمین بزند. جفتشان همینطور صداهای عجیب و غریب از خودشان درآوردند تا این که پژواک صدایشان در درخت های اطراف پیچید. سرم از سر و صدایشان درد گرفت.

اگر من اشتباه نمی کردم، الان برادرم در بغل مامان بود و بابا هم داشت در باغ، پیپش را می کشید. آن بچه ی اشتباهی هم هر جا بود، دیگر اینجا نبود.

هوای سرد و سنگین شب، مثل مهی تاریک در جنگل پیچیده و فاصله ی بین درخت ها را طوری پوشانده بود که دیدن را مشکل می کرد. از راه رفتن و کشاندن مهمان با خودم خیلی خسته شده بودم. گرسنگی اذیتم می کرد و بدجور هوس نان و پنیر کرده بودم.