پدر و مادر عزیز، همین الان نامه پر مهر هجدهم شما با پنجاه کرون به دستم رسید. از قرار این طور به نظر می رسد که این بار واقعا نامه گم شده، یعنی نامه ی روز شنبه، همانی که اسمش را گذاشته بودید: «نامه مفصل». حیف، حیف. چه چیزهایی تویش نوشته بود؟ شاید هم پول تویش بود؟ این یکی را سوم شماره گذاری کرده بودی، طوری که می شد فرض کردپول تویش بوده، اما از محتوای این نامه آخر بر می آید که پول تویش نبوده، چون آخر در این نامه گفتید بروم پیش خانم گروس. از روی کارت دیروزم تکرار می کنم که من هزار کرون از خانم گروس گرفته ام. با پنجاه کرون امروز راستی راستی از فراوانی پول در رنجم و جدا دارم سبک سنگین می کنم که بروم سینما یا نه. اما فعلا به غذا قناعت می کنم و در گوشتان بگویم که مثلا امروز ناهار کبوتر خورده ام. غذای من به هر حال بهتر از غذای توی آسایشگاه خانم گروس است که در ضمن خیلی به من لطف داشت.
«کافکا» نویسندهی تناقض ها است: تصویرگر جهانی پرتلاطم، گیجکننده، چندپاره و بزرگ که از پارادوکس های ریز و درشت شکل گرفته است.
پژوهشگران در سال های اخیر، به ارتباطاتی میان شباهت های اعصاب شناختیِ بیماری های روانی، و خلاقیت در ذهن اشاره کرده اند.
داستان های «فرانتس کافکا»، معنی هایی را در خود جای داده اند که تنها پس از مطالعه ی چندباره ی آثار او برای مخاطبین آشکار می شوند.
خواندن زندگینامه افراد موفق و حتی افراد غیر موفق برای همه ما لازم است. اما واقعا چه فایده مهمی برای ما دارد؟
در دست گرفتن جایزه نوبل ادبیات برای همه نویسندگان یک آرزو و رویا است. اما این رویا برای همه محقق نشد.
مخاطبین امروزی می توانند قدردان براد باشند که آثار کافکا را نگه داشت ولی واقعیت امر این است که کتاب محاکمه به خاطر «یک خیانت در امانت» در دسترس ما است
مطالعه ی آثار عجیب و کابوس وار کافکا به ما یادآوری می کند که پشت نقاب زندگی روزمره ی هر فرد، یک زندگی عاطفیِ منحصر به فرد و پر فراز و نشیب وجود دارد.