هر قدر که بیشتر در نویسندگی پیش می روید تنهایی تان بیشتر می شود. بیشتر دوستان خوب و قدیمی تان می میرند. بقیه نقل مکان می کنند. خیلی کم آن ها را می بینید، ولی با آن ها مکاتبه می کنید و همان اندازه با آن ها تماس دارید که گویی مثل قدیم با هم در یک کافه نشسته اید. نامه های خنده دار مستهجن و غیرمسئولانه را برای خوشمزگی با هم رد و بدل می کنید، و این به همان خوبی گپ زدن است. ولی با این همه کاملا تنهایید چون لازمه ی کار کردن بودن در این حال و هوا است و زمان کار کردن کوتاه است که اگر آن را از دست بدهید احساس گناه می کنید که قابل بخشش نیست.
کتاب ارنست همینگوی (آخرین مصاحبه و دیگر گفت و گو ها)