در شهر ما تعداد بچه ها کم است و شاید به همین دلیل بچه های این شهر با بچه های شهرهای دیگر فرق دارند، مثلا بانی یک دختر ریزه میزه است که بهترین دوست من به حساب می آید. آن قدر قدکوتاه است که می تواند بدون خم شدن از زیر میز ناهارخوری رد شود. یک بار سعی کردم این کار را بکنم، اما نزدیک بود گردنم قطع شود. اسم واقعی اش استلاهافر است و پدرش صاحب سالن عزاداری. او همه را مجبور کرده بانی صدایش بزنند. پدرش از تیم بیس بال حمایت می کرد، برای همین اسم ما را گذاشته بودند: جوخه ی مرگ هافر. البته خیلی هم بی معنا نبود، چون اسم اصلی تیم ما دزدهای دریایی بود و روی کلاه های مان عکس جمجمه و اسکلت آدمیزاد.
هیچ وقت به جنگ نرو. حتی اگر برنده شوی، نبرد در درون تو هیچ گاه پایان نمی گیرد.
به تاریخ نوشته شده توسط فاتحان، مشکوک باش.