کتاب دختر خدمتکار

The Hired Girl
کد کتاب : 40401
مترجم :
شابک : 978-6229952504
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 352
سال انتشار شمسی : 1397
سال انتشار میلادی : 2015
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

برنده جایزه اسکات ادل سال 2016

برنده جایزه کتاب سیدنی تیلور سال 2016

نامزد جایزه Keystone to Reading Book سال 2017

نامزد جایزه کتاب بوستون گلوب هورن سال 2016

معرفی کتاب دختر خدمتکار اثر لورا امی اشلیتس

کتاب «دختر خدمتکار» رمانی نوشته ی «لورا امی اشلیتز» است که اولین بار در سال 2015 منتشر شد. دختری چهارده ساله به نام «جون اسکراگز»، درست مانند قهرمانان زن در رمان های مورد علاقه اش، آرزوی داشتن زندگی حقیقی و عشق حقیقی را در سر دارد. در طول تابستان سال 1911، «جون» تمام احساسات و امیدهایش را در دفتر خاطراتش ثبت می کند—چرا که شاید، دختری خدمتکار که در ازای شش دلار در هفته نظافت و آشپزی می کند، بتواند به چیزی تبدیل شود که دختری مثل او فقط آرزویش را دارد: زنی که آینده ای برای خود متصور است. «لورا امی اشلیتز» در این اثر تکان دهنده اما فوق العاده سرگرم کننده، مخاطبین را به اعماق جامعه ی آمریکا در اوایل قرن بیستم می برد.

کتاب دختر خدمتکار

لورا امی اشلیتس
لورا امی اشلیتس نویسنده آمریکایی در زمینه ادبیات کودکان است. او یک کتابدار و داستان نویس در مدرسه پارک در بروکلندویل، مریلند است.او مدال نیوبری در سال 2008 را برای كتاب كودكانش با عنوان مسترهای خوب دریافت كرد! خانمهای شیرین! صداهایی از یک دهکده قرون وسطایی، و افتخارنیوبری سال 2013 برای کتاب فرزندانش، شکوه و جلال را دریافت کرد. او همچنین برنده جایزه اسکات اودل در سال 2016 برای داستان های تاریخی، جایزه ملی کتاب یهودیان 2015 و جایزه کتاب سیدنی تیلور برای کتاب بزرگسالان جوان خود، "دختر استخدام شد...
نکوداشت های کتاب دختر خدمتکار
An exquisite literary gem.
یک گوهر ادبی نفیس.
Publishers Weekly Publishers Weekly

A highly satisfying and smart work.
اثری فوق العاده رضایت بخش و هوشمندانه.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

A memorable novel from a captivating storyteller.
رمانی به یاد ماندنی از داستان سرایی مسحورکننده.
Booklist Booklist

قسمت هایی از کتاب دختر خدمتکار (لذت متن)
اتفاق خوبی که برای من افتاده، این است که همه ی اطرافیان از من راضی هستند. «مالکا» می گوید دختر خوب و سخت کوشی هستم؛ «میمی» می خواهد دوست هم باشیم و امروز کشیش به من لبخند زد. در زندگی قبلی هیچکس جز دوشیزه «چندلر» به من اهمیت نمی داد.

امیدوارم این میل به تأیید شدن، معنایش این نباشد که مانند «گون دلون» در داستان «دانیل دروندا»، آدم به دردنخوری هستم. اما حتی گربه ای مثل «توماشفسکی» هم دوست دارد کسی به او بگوید که چقدر قشنگ است؛ این را کاملا می شود حس کرد.

اگر کتاب هایی داشتم، اگر می توانستم یکجور تحصیلات برای خودم فراهم کنم، می توانستم آینده ای داشته باشم، صرف نظر از این که مردی از من تقاضای ازدواج می کرد یا نه.