«قدمتان روی چشم، آقا، مطمئن هستید که در انبار راحت هستید؟ به زنها می گویم برای شما ملافه و بالش آماده کنند.» بعد برخاست و فریاد زد: «آهای، خانمها، بیایید! تو هم فدیا، با آنها برو. زنها را اگر به حال خودشان بگذاری حماقت از سروکول شان بالا می رود.
ربع ساعت بعد فدیا فانوس به دست راه انبار را به من نشان داد. خود را روی علف خوشبو انداختم و سگم کنار پایم جا خوش کرد. فدیا به من شب به خیر گفت؛ در غژغژ کرد و پشت سرش بسته شد.
باز هم که شروع کردی... میدانم چه خیالی داری. آن حلقه های نقره را به انگشت هایت کردهای و صبح تا شب توی حیاط دنبال دخترها موس موس می کنی. دست بردار، خجالت هم چیز خوبی است.» و در همان حال ادای دخترکلفتها را در می آورد. آنگاه ادامه داد، «من جنس تو را میشناسم. رأیت نباشد، قدمی پیش نمی گذاری!»
نویسندگان پرتعدادی در «ادبیات روسیه» ظهور کرده اند که ایده های ژرف، آثار ادبی و توانایی آن ها در داستان سرایی در طول زمان طنین انداز بوده است.
رمان «پدران و پسران» نام «تورگنیف» را در کنار برترین نویسندگان روسیه در قرن نوزدهم قرار داد.
این کتاب در اصل اسمش خاطرات یک شکارچی است و جزء آثار اولیه تورگنیف محسوب میشه. در واقع این کتاب ۲۵ طرح و داستان داره که محمود محرر خمامی خیلی وقت پیش به صورت کامل ترجمهش کرده بود ولی در این کتاب همون طور که خود مترجم هم میگه از ۲۵ طرح و داستان این مجموعه فقط ۱۳ طرح در این کتاب آورده شده و در نتیجه کامل نیست - البته هردو ترجمه این کتاب از از زبان غیر مستقیم و انگلیسی است. اگه به تورگنیف علاقهمندید میتونید کتاب رو تهیه کنید یا دنبال ترجمه خمامی بگردید که البته خیلی کمیابه، امیدوارم ترجمه جدید و کامل دیگری از این کتاب منتشر بشه به هر حال من از خرید این کتاب پشیمون نیستم.
خوب بود بد نبودش