زوربا به عنوان یکی از شاخص ترین شخصیت ها در ادبیات، مورد تحسین قرار گرفته است.
یکی از برترین رمان های عصر حاضر.
کتابی لذت بخش.
زندگی همین است، ارباب، یعنی آدم باید خوش بگذراند. ببین در این لحظه طوری رفتار می کنم که انگار یک دقیقه ی دیگر باید بمیرم.
این چیست، ارباب؟ این معجزه، این پهنه ی آبی رنگ که در آن پایین ها تکان می خورد، چه نام دارد؟ دریا؟ دریا؟ و این که پیشبند سبزی از گل و گیاه بسته است، چیست؟ زمین؟ قسم می خورم که من بار اول است این ها را می بینم.
راه نو و طرح های نو! دست کشیده ام از این که از چیزی که دیروز گذشته است، یاد کنم، یا درباره ی چیزی که فردا روی خواهد داد، حرف بزنم.
مطالعه ی فلسفه به منظور درک چگونگی تکامل ذهن و اندیشه ی بشر در طول زمان، اهمیت بسیاری دارد
«زوربای یونانی» کازانتزاکیس که این روزها دیگر میتوان آن را یک اثر کلاسیک شده لقب داد، رمانی است که بدون شک در اذهان خوانندگان خود جایگاه ویژهای داشته و خواهد داشت.
وقتی که آثار کلاسیک را مطالعه می کنید، در واقع در حال خواندن کتاب هایی هستید که نقشی اساسی در شکل گیری چگونگی نوشتن و خواندن ما در عصر حاضر داشته اند
بنده ترجمه اقای تیمور صفری از انتشارات جامی رو خوندم. اول از همه بگم که متاسفانه فونت این کتاب مثل اکثر رمانهای دیگه نیست و از همه بدتر اینکه کلمات در این کتاب و این فونت گاهی تو در تو نوشته شدن که باعث میشه شما نتونید متن رمان رو سریع بخونید. و این برای بنده اصلا جالب نبود و از همون اول هم از خرید این کتاب پشیمون شدم و تا اخر هم نتونستم کامل با این مورد کنار بیام (با اینکه رفته رفته آدم عادت میکنه بهش). لطفا قبل از تهیه این کتاب از این انتشارات این مورد رو حتما بررسی کنید. نمیدونم چرا با اینکه این کتاب این همه چاپ خورده ناشر به خودش زحمت اصلاح کردن موارد گفته شده و حتی بعضی از غلط املایی هارو نداده. با اینکه ترجمههای دیگه ای از این کتاب رو نخوندم و اکثرا در نظرات گفتن ترجمه جناب محمد قاضی بهترین ترجمه رو داره ولی این ترجمه هم خیلی خوب بود و فکر کنم حذفیاتی در این کتاب وجود نداشت. اما در مورد خود داستان. هر داستان و رمانی نسبت به درک، نگاه و سلیقه خواننده میتونه خوب یا بد باشه. و برای بنده این رمان برخلاف تعاریفی که ازش شده بود، آنچنان جذاب نبود. هم از بابت مفاهیمی که منتقل میکنه و هم از بابت نوع داستانی که نویسنده انتخاب کرده بود. شاید برای خیلی از رمان خوانها کتاب پر مفهومی باشه که راه و رسم زندگی رو در قالب داستان به خواننده انتقال میده (که مطمئنا این کتاب معنا و مفاهیم زیادی رو در خودش گنجونه) ولی با خوندن چندین کتاب فلسفی و روانشناسی میشه پیامهای این کتاب رو خیلی بهتر درک و در زندگی ازش استفاده کرد. نمیدونم چرا بعضی از نویسندگان برای انتقال پیام از این همه متنهای جنسی داخل داستانشون استفاده میکنند. که البته برای بعضیها این مورد جذاب هستش ولی برای بعضی از خوانندگان نه. ولی برای بنده اصلا جذاب نبود. به نظرم نویسنده با دو شخصیت اصلی داستان دو نوع زندگی رو به تصویر میکشه، یکی زندگی کاملا مادی و دیگری زندگی معنوی. البته کتاب در مورد زندگی و مرگ، عقل و احساس، خدا و شیطان، گناهکار و بی گناه، خرافات و حقیقتها صحبت میکنه. و تا اخر داستان هم این دو مورد جداگانه مسیر خودشون رو پیش میرن. در مجموع میشه گفت (نظر شخصی) این دو زندگی (مادی و معنوی) هر کدوم به تنهایی راه به جایی نمیبرن و با ترکیب این دو نوع زندگی و پیدا کردن نقطه تعادل بین این دو، تجربه بهتری از
زیست رو میشه برای آدمی به ارمغان بیاره. در کل اگر در مورد معنا و مفهوم زندگی کتابهای متعددی خوندید شاید این کتاب حرف تازه ای برای گفتن نداشته باشه و اگر هم محتوای هر کتابی تازگی خودش رو براتون داره، شاید کتاب خوبی براتون باشه. شاید هم این کتاب نکات خیلی خوب و عمیقی داره که از دیدگاه بنده (بابت درک فعلیم) پنهان مونده و نتونستم پیام اصلی کتاب رو دریافت کنم و باهاش ارتباط بگیرم. با اینکه در بعضی از جاهای کتاب جملههای خوب و عمیقی نوشته شده ولی در مجموع نظر آنچنان مثبتی نسبت به شخصیت اصلی داستان یعنی زوربای یونانی و این کتاب نداشتم.
از کانال بهمن دارالشفایی در تلگرام: «اگر مثل من با دیدن فیلم زوربای یونانی (و لذتبردن ازش) فکر کردهاید ماجرای کتاب را میدانید و همه این سالها سراغش نرفتهاید، پیشنهاد میکنم این خبط را ادامه ندهید. برای هزارمین بار بهم ثابت شد که بهترین اقتباسها هم خیلی از کتاب عقبند. اگر هم فیلم را ندیدهاید که به نظرم حتماً اول کتاب را بخوانید و بعد فیلم را ببینید (بازی کویین و بازی و زیبایی پاپاس ارزش دیدن دارد). مرد جوانی که سرش مدام توی کتاب است و به آیین بودا هم علاقه دارد (مشخصات خود کازانتزاکیس، نویسنده کتاب) تصمیم میگیرد به روستایی در جزیره کرت (محل تولد خود نویسنده) برود و معدنی را که متعلق به پدرش بوده و سالها رها شده بوده احیا کند. هدفش هم این است که کمی از دنیای کتاب فاصله بگیرد و کاری واقعی انجام بدهد. در راه جزیره با مرد میانسالی به نام زوربا آشنا میشود که همراه او میرود و عملا تبدیل به دستیارش میشود. زوربا شخصیتی است استثنایی، احتمالاً از بهیادماندنیترین شخصیتهای ادبی خلقشده در قرن بیستم (تا حدی به لطف بازی آنتونی کویین). او عقل را سوخته و همهچیز را با احساساتش درک و بیان میکند. زبانش رقص است. در برابر زنها پایش سست میشود. کلاً شور زندگی از بدنش تراوش میکند. کل کتاب مواجهه راوی دنیابهدور با زوربای دنیادیده و دنیادوست است. ماجراهای جالب و دردناک و صحنههای تکاندهنده و بهیادماندنی هم کم ندارد. و در کنار همه اینها ترجمه درخشان محمد قاضی. قاضی به معنای واقعی کلمه ادیب بوده و این را از ترجمههایش بهروشنی میشود دید. ضمناً پانوشتهای کتاب این برداشت را در من ایجاد کرد که قاضی (بر خلاف تصوری که از خیلی از مترجمان قدیمی دارم) مترجم دقیقی هم بوده. خلاصه که اگر کتاب را نخواندهاید و به ادبیات کلاسیک علاقه دارید، حتماً آن را در برنامهتان بگذارید. .
سلام واقعا اگه قرار باشه ده تا از بهترین و آموزندهترین کتابهای دنیا را معرفی کنند هم از لحاظ داستان و هم محتوا جای تردید نیست.چنان داستان این کتاب جذابه که شما نمیتوانید کتاب رو زمین بزارید دوست دارید بدونید بعد چی میشه. در یک کلمه شاهکار بزرگ ادبیات جهان از گذشته تا الان .....
ترجمه نگاه هم جلد سخته و هم کامل و بدون سانسوره
یکی از بهترین کتابهای دنیا. به نظرم این کتاب رو آدم باید سالی یک بار بخونه تا نحوه درست زندگی کردن رو از زوربا یاد بگیره. ترجمه محمد قاضی جایی برای شک و تردید باقی نمیزاره. کتابهای خوب رو به هم معرفی کنیم تا کتابهای زرد بیشتر از این ارتباطات اجتماعی مون رو تخریب نکردند.
چقد خوب و دوست داشتنی و دلنشین بود، عالی، یه نویسنده جوون و افسرده برای رهایی از روزمرگی یه معدن ذغال سنگ تو جزیره کرت اجاره میکنه، تو بندر موقع رفتن به جزیره با یه آدم جالب و سرزنده به اسم زوربا آشنا میشه و اونم با خودش به کرت میبره، حرفهای و رفتارهای زوربا همش درس زندگیه، یکی از بهترین کتاب هایی بود که خوندم، ترجمه استاد قاضی مثل همیشه درجه ۱ و با کمترین سانسور، چاپ و صحافی هم عالی
ترجمه تیمور صفری و محمد قاضی خیلی عالی بود . من هر دو ترجمه را خواندم به نظرم ترجمه صفری که قبل انقلاب انجام شده از همه اونها دلنشینتر بود نشر جامی همان ترجمه و چاپ قبل انقلاب را که توسط انتشارات فرانکلین (جیبی) چاپ شده بود را بازنشر کرده با همون حروف چینی قبل که خیلی هم زیبا انجام شده.البته محمد قاضی از بهترین مترجمان ایران بود و نیازی به تعریف نداره.زمانی که کتاب زوربا را میخوانید با موسیقی ال گرکو از ونجلیس ، این کتاب را بخوانید به زیبایی حال و هوای یونان و جزیره کرت را منتقل میکند.
ترجمه تیمور صفری و محمد قاضی ازین کتاب خیلی عالی بود.
من ترجمه قاضی رو خوندم و خیلی خوب بود..کلا کتاب فوق العاده ایه
ترجمهی مصاحب رو خوندم و راضیم ولی از داستان خیلی لذت نبردم نمیدونم چرا زوربا نماد یه انسان ازاده و خیلی خاص هستش برعکس بنظرم هم خیلی بی مسئولیت هستش هم اینکه ضد زنه در کل از نظر من کتاب متوسطی هستش یکم زیادی بهش پروبال دادن البته نظد شخصیه
زوربا ضد زن نیست. در بین نویسندگان یک نگاه زیبا شناسی به زن هست که زیبایی _سیرت و سیما _رو برتر از هر چیزی قلمداد میکنه و شخصیت زوربا هم زیبایی زنانه رو تحسین میکنه، در اون حد که میگه دوست دارم زنها بعد از مرگم بمیرند تا این زیبایی به دست دیگری نیفته. اینکه شما زوربا رو کتاب متوسطی قلمداد میکنی برای من سوال پیش میاد از نظر شما کتاب خوب چیه؟ چراکه اگر ما آثار زرد رو اثر خوب و متر و معیار سنجش قرار بدهیم و احساست خودمون رو با اون آثار تربیت کنیم، کتاب زوربا و سایر کتابهای خواندنی، کتاب متوسط و حتی بدی میشن. پس متر و معیار سنجش و تربیت احساسات نقش بسزایی در سلیقه داره.
چاپ خوارزمی و ترجمه محمد قاضی بدون هیچ گونه سانسور هستش دوستان با خیال راحت بخونن و لذت ببرن
کتابی کە ارزشِ چند بار خواندن دارد، آن هم با ترجمهی زیبای محمد قاضی. یادِ کازانتزاکیس هم گرامی.
وقتی روی کتابی نام شادروان استاد محمد قاضی اومد شک نکنید در خریدش
راستش زیاد دوست نداشتم داستان رو، بیش از حد ساده بود کتاب رو از انتشارات جامی خوندم و نگارش دارای مشکلات متعدد بود
زوربای یونانی ، کتابی فلسفی ست. کتابی که باید پیرامون گفتگوها و شخصیت اپیکور گونهی زوربا تأمل کرد و جهان بینی اش را مورد بررسی قرار داد. برای علاقمندان به فلسفه و ادیان بسیار جذاب و خواندنی ست زیرا دو قطب مخالف یکدیگر در کنار هم قرار میگیرند و روند داستان را دو فلسفه و جهان بینی متفاوت رقم میزند. بهترین ترجمه از این کتاب شگفت انگیز ، ترجمهی زنده یاد استاد محمد قاضی از انتشارات خوارزمی ست.
سلام. شما احتمالاً (تاکید میکنم، احتمالاً)، قصه خواندهاید نه رمان. در رمان، زیبایی داستان در مرحله دوم قرار دارد. داستان محملی است برای بیان اندیشهها و زوربای یونانی از این جهت زیبا و ارزندهس.
در جواب کاربر "علی": اجازه بدید مخالفت کنم، یعنی چی که در رمان داستان در مرحلهی دوم قرار میگیرد؟! اتفاقا زیبایی داستان و روایت و کشش قصه اس که در وهلهی اول اهمیت داره و وجه سرگرمی که به خواننده دست میده مهمه. در وهلهی دوم اگر اثر سرگرم کننده بود و تونست مخاطب رو همراه خودش بِکِشه؛ احیانا اگر حرف درست و حسابی هم داشته باشه خود به خود منتقل خواهد شد! نیازی نیست داستان رو تقلیل بدیم به صرفا ابزاری برای انتقال مفاهیم و اندیشههای فلسفی، اجتماعی و.... کسی که میخواد راجع به فلسفه حرف بزنه خب میره فلسفه میخونه و قس علی هذا... هنر جای این کارا نیست.
چقدر این داستان من رو یاد شمس و مولانا انداخت
ترجمه محمود مصاحب یکم گنگه،بین ترجمه محمد قاضی و مصاحب مقایسه کردم،روانترین و بهترینش همون محمد قاضی.
کودوم انتشارات بدون سانسورش رو میتونم پیدا کنم ؟
نشر خوارزمی و ترجمه استاد محمد قاضی (اولاً: نشر خوارزمی به شدت در برابر سانسور مقاومت میکنه و به همین دلیله که حدود یازده سال طول کشید تا این کتاب دوباره بازچاپ بشه؛ دوماً همین که اسم استاد محمد قاضی رو روی یک کتاب دیدید دیگه در خریدش شک نکنید دوست عزیز)
من از یه انتشارات افست خریدم ترجمه محمد قاضی روی کتاب علامت نشری نبود اما داخلش علامت نشر خوارزمی بود . نشر خوارزمی سانسور کردشو گذاشته
هر کتابی که تعداد صفحاتش بیشتره
چقدر خوندن این کتاب و همراهی با زوربا دوست داشتنی بود! زوربای پیری که سواد درست و حسابی نداره ولی فلسفه زندگی رو خوب درک کرده، نه با تحصیلات و کتاب، بلکه با سفر و تجربه و گذران زندگی...
داستان در مورد دو فرد کاملا متفاوته؛ یه فرد ثروتمند، کتابخون و اصطلاحا روشنفکر و فردی به نام زوربا که به ظاهر برعکس بیسواد و عامیه ولی در واقع با دیدگاه و جهانبینی رهایی که نسبت به زندگی داره، دنیای اربابش رو زیر و رو میکنه.
رفت جزءکتاب هایی که بارها و بارها باید بخونمشون