وای چه هوای گرمی! توی شهرهای جنوبی ایران، اواخر خرداد ماه که میرسه آدم احساس میکنه خورشید تصمیم گرفته زودتر به استقبال تابستان گرم برود. شهر ما هم که در جنوب کشور واقع شده از این تصمیم خورشید در امان نیست و از اواسط خرداد گرمای طاقت فرسای تابستان را می شه حس کرد. آدم توی این هوای دم کرده آب پز می شه. یه دوش آب سرد حالا می چسبه. از دبیرستان تا خانه ما یک ربع ساعت فاصله است که هر روز من و سارا این راه رو میرویم و کلی هم شیطنت میکنیم. امروز هم که آخرین امتحان از آخرین ترم سال تحصیلی رو دادیم طبق معمول همه روزه به خانه بازگشتیم. در فکر روزهای آخر این سال تحصیلی بودم که چه قدر کند و سخت گذشت اما سارا مرا از فکر بیرون آورد و گفت:
- پرستو داری به چه چیزی فکر میکنی که این قدر عمیقه؟!