یک شاهکار.
بی نقص و قهرمانانه.
با نثری درخشان، و تخیلی غنی.
زندگی اش، آن طور که در اصطلاح می گویند، تباه شده بود. ولی چون زندگی اش از اول هم چیزی نبود، پس چندان هم جای تأسف نداشت.
آدم های بافرهنگ، بهترین چیزهایی را که در کتاب ها پیدا می شود را انتخاب می کنند و خودشان را در آن می پوشانند، همان طور که بعضی از خرچنگ ها خودشان را با علف های دریایی خوشگل می کنند.
آدم نمی تواند این پدرسوخته را هیچ کاریش بکند، نمی شود که دورش انداخت، چیز دست و پاگیری است، این روح!
سال بلو در کنار ویلیام فاکنر، ستون فقرات ادبیات قرن بیستم آمریکا را می سازد و نثر او مانند آثار هرمان ملویل غنی و سرکش است.
تعجب میکنم کسی پای این رمان نظری نگذاشته است. داستانش را یادم نیست ولی احساسی که از آن میگرفتم را خوب یادم است، یک جور غرقشدگی در جهان یک آدم بیچاره! زمان سربازی خواندمش؛ در دژبانی مینشستم و هرتزوگ را میخواندم و مراجعان را سریع میفرستادم تو تا مزاحم هرتزوگخوانی من نشوند! لطفا اگر نمیدانید چه بخوانید «هرتزوگ» را بخوانید و بر من درود بفرستید!
خواندیم منتهی نشر پیکان رو،با توجه به فونت اون یکینشر به نظرم اون کتاب ناقص باشه
کتاب عالیه منتها سیاست مظلوم نمایی قوم یهود غوغا میکنه داخلش