کتاب جانشین

Substitution
کد کتاب : 5946
شابک : 9789643519070
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 111
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1971
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب جانشین اثر غلامحسین ساعدی

"جانشین" به قلم "غلامحسین ساعدی"، نمایش نامه ای است که در دو پرده به رشته ی تحریر درآمده است. این نمایش نامه که همچون اکثر آثار "غلامحسین ساعدی" مشهور به "گوهرمراد"، وضعیت اجتماعی را در جامعه ی زمان خود، زیر ذره بین می برده، به نکات و جزییاتی اشاره دارد که قلم "غلامحسین ساعدی" و طرز نگاه او را از سایر نویسندگان متمایز می کند و او را در دسته ی نمایش نویسان ممتاز ایرانی قرار می دهد.
"جانشین" نمایش نامه ای است که شخصیت پردازی آن، در کمال ساده بودن ظاهری، لایه های عمیقی را به خواننده معرفی می کند. در ابتدای اثر، سه مرد با نام های مرد اول، دوم و سوم، مقابل در نیمه بازی از یک تاریک خانه ایستاده اند و به چرخ زدن و خندیدن مشغول هستند. چرخیدن و خندیدن و در هم پیچیدن ادامه پیدا می کند تا جایی که نفس هایشان از خنده به شماره بیفتد و آرام بگیرند. هربار که آرام گرفته و نفس تازه می کنند، خنده ی دیگری شلیک می شود و سه مرد که باز بر شانه های هم می زنند و در هم پیچیده و می خندند، این فرایند را از سر می گیرند. تا اینکه هر سه ی آن ها از سه جهت به در تاریک خانه نزدیک شده، می ایستند و بعد از گرفتن حالتی مخصوص به خود، کاملا جدی می ایستند. مرد اول فریاد می زند و داستان "جانشین" آغاز می شود. با مرگ یک شخصیت سیاسی برجسته، هر کدام از آن ها خود را محق می داند که "جانشین" او شود و حال بحث و جدل بر سر این جانشینی میان آن ها بالا گرفته است.

کتاب جانشین

غلامحسین ساعدی
غلامحسین ساعدی (زادهٔ ۲۴ دی ۱۳۱۴، تبریز – درگذشتهٔ ۲ آذر ۱۳۶۴، پاریس) با نام مستعارِ گوهرِ مراد، نویسنده و پزشک ایرانی بود. ساعدی نمایشنامه نیز می‌نوشت و پس از بهرام بیضایی و اکبر رادی از نامدارترین نمایشنامه‌نویسان زبان فارسی به‌شمار می‌رفت.ساعدی در ادبیات و اندیشهٔ سیاسی از پیروان جلال آل احمد به‌شمار می‌رفت؛ و از اوایل تشکیل کانون نویسندگان ایران بدان پیوست.
قسمت هایی از کتاب جانشین (لذت متن)
مرد اول: پس اوضاع فرق نکرده. مرد دوم: فرق کرده، تو نکرده ای. مرد اول بغض در گلو مرد اول: نکرده، اصلا نکرده ! اون وقتام آدمو می گرفتن، حالام می گیرن! اون وقتام خفه می کردن، حالام می کنن! اون وقتا زور در کار بود، حالام هست! مرد دوم: اون وقتا به خاطر یه چیز دیگه بود، حالا به خاطر یه چیز دیگس. مرد اول: خفه کردن، خفه کردنه!