کتاب دیکته و زاویه

Dictation and Angle
کد کتاب : 5964
شابک : 9789643518950
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 90
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1968
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب دیکته و زاویه اثر غلامحسین ساعدی

"دیکته و زاویه" اثری است به قلم یکی از بزرگ ترین نمایش نامه نویسان ایران به نام "غلامحسین ساعدی"، که دو نمایش نامه ی "دیکته" و "زاویه" را در بردارد. آنچه "غلامحسین ساعدی" موفق شده در این نمایش نامه ها به خوبی نشان بدهد، شخصیت انسان هایی با روان پریشان و ذهن آشفته است که این تصویرسازی فوق العاده، ناشی از درک ویژه ی نویسنده نسبت به احساسات این افراد و کشف آلام و صدمه های روحی آن ها می باشد. هر دو قصه، دغدغه های سیاسی و اجتماعی "غلامحسین ساعدی" را به خوبی ارائه می کنند و در وصف خفقان سیاسی، جهل جامعه و فهم اشتباه دموکراسی، عالی ظاهر شده اند. دوره ای را نمی توان در تاریخ پیدا کرد که در آن روشنفکر و اهل اندیشه، مورد سرکوب حاکمیت یا مقاومت اجتماعی قرار نگرفته باشد. "غلامحسین ساعدی" هم یکی از همان اهالی اندیشه است که نگرانی ها و آزارهایی را که به عنوان یک روشنفکر و به عنوان عضوی از اجتماع تحمل کرده، در قالب داستان هایش به نمایش می گذارد.
نمایش نامه ی "دیکته" به داستان شاگردی می پردازد که پای باورهای خود ایستاده و حاضر نیست دیکته ای را که خلاف آن هاست، بنویسد؛ گروهی، از ناظم گرفته تا معلم های پایه های مختلف، تلاش دارند که او را به روش های مختلف، چه اصرار، چه ارعاب و چه تملق، مجاب به نوشتن "دیکته" کنند.
"زاویه" هم داستانی است با حضور شخصیت های مختلف نظیر پیرزنی خانه به دوش، شاعر، دزد، مامور، فیلسوف، خبرنگار و فردی عامی. در این نمایش نامه هر یک از آن ها تلاش می کنند حرف خود را ثابت کنند و بگویند که دیگران در اشتباه هستند.

کتاب دیکته و زاویه

غلامحسین ساعدی
غلامحسین ساعدی (زادهٔ ۲۴ دی ۱۳۱۴، تبریز – درگذشتهٔ ۲ آذر ۱۳۶۴، پاریس) با نام مستعارِ گوهرِ مراد، نویسنده و پزشک ایرانی بود. ساعدی نمایشنامه نیز می‌نوشت و پس از بهرام بیضایی و اکبر رادی از نامدارترین نمایشنامه‌نویسان زبان فارسی به‌شمار می‌رفت.ساعدی در ادبیات و اندیشهٔ سیاسی از پیروان جلال آل احمد به‌شمار می‌رفت؛ و از اوایل تشکیل کانون نویسندگان ایران بدان پیوست.
قسمت هایی از کتاب دیکته و زاویه (لذت متن)
شاعر: فریاد, فریاد, فریاد....فریاد خشک.... همه با هم: خفه! خفه! خفه! فیلسوف: در شرایط و اوضاع و احوال فعلی, یک مشت احساسات خام و ساده هیچ گونه ارزش و اعتباری نداره شاعر: حرف من, یک مشت احساسات خام و ساده نیس پیرزن: هرچی هس مزخرفه مرد عینکی: کثافته مرد سبیل دار: آشغاله فیلسوف: بدون جهان بینی علمی, هنر ارزشی نداره مرد سبیل دار: بدین معنی که هیچ چیز ارزش نداره شاعر: من شکست نمیخورم, من به راه خود ایمان دارم پیرزن: (عصبانی) ایمان! ایمان! ایمان! تو اصلا میدونی ایمان یعنی چی! ایمان یعنی نابودی, ایمان یعنی دشمن زندگی, ایمان یعنی تحجر, از دست دادن آزادی, چشم پوشیدن از رشد و نمو, مهار کردن فکر سیال و جاری