گواهی بر ماندگاری عشق و انسانیت در تاریک ترین شرایط ممکن.
داستانی زیبا و روشنگرانه درباره ی امید و شجاعت.
داستانی گیرا و فراموش نشدنی.
لالی سعی می کند سرش را بلند نکند. دستش را دراز می کند تا تکه کاغذی را که به او داده می شود، بگیرد. باید آن پنج شماره را روی ساعد دخترکی که کاغذ را در دست دارد خالکوبی کند. شماره دیگری هم آنجا هست، اما کمرنگ شده. سوزن را در ساعد چپ دخترک فرو می برد و یک 3 روی آن حک می کند و تلاش می کند این کار را با ملایمت انجام دهد. خون بیرون می زند، اما سوزن به قدر کافی فرو نرفته و لالی مجبور است دوباره آن عدد را خالکوبی کند. دخترک از دردی که به او وارد می شود و لالی می داند چقدر شدید است، خم به ابرو نمی آورد. لالی خون را پاک می کند و جوهر سبزرنگ را روی زخم می مالد.
لالی دارد خیلی لفتش می دهد. خالکوبی مردها به کنار، آسیب رساندن به تن دختران جوان هولناک است. لالی یک لحظه سرش را بلند می کند و نگاهی سریع می اندازد، مردی با کت سفیدرنگ را می بیند که آرام صف دختران را بالا می آید. مرد هر از گاهی می ایستد و صورت و اندام زن جوان وحشت زده ای را وارسی می کند. آخر سر هم به لالی می رسد. در حالی که لالی تا حد امکان دست دختر را با ملایمت نگه داشته است، مرد سفیدپوش صورت او را در دست می گیرد و با خشونت به این طرف و آن طرف می چرخاند. لالی به آن چشم های وحشت زده نگاه می کند. لب های دخترک تکانی می خورد و آماده حرف زدن می شود. لالی دست دخترک را محکم فشار می دهد تا جلویش را بگیرد. دخترک به او نگاه می کند و لالی بدون صدا و فقط با حرکت لب ها به او می گوید: «هیس». مرد سفیدپوش صورت دخترک را رها می کند و می رود.
لالی روز های گرم تابستان را با گیتا یا با فکر کردن به او سپری می کند. فشار کاری آن ها کاهش نیافته، برعکس بیشتر هم شده است؛ هر هفته هزاران یهودی اهل مجارستان به آشویتس و بیرکناو آورده می شوند. به همین سبب در اردوگاه های مردان و زنان، مدام آشوب و غائله برپاست. لالی متوجه علت این ناآرامی ها شده است. هر چه شماره ی روی ساعد افراد بالاتر باشد احترام دیگران به آن ها کمتر می شود. هر بار که انبوهی زندانی با ملیتی دیگر آنجا آورده می شوند، جنگ قلمرو در می گیرد.
بخش زیادی از چیزی که آن را «زندگی طبیعی انسان» می نامیم، از ترس از مرگ و مردگان سرچشمه می گیرد.
به هر طرف نگاه کنید، با داستان ها روبه رو می شوید. از گذشته های خیلی دور که اجداد ما دور آتش می نشستند و داستان تعریف می کردند تا به امروز که شبکه های تلویزیونی، سریال های محبوبی تولید می کنند
اگر همیشه با دیده ی شک و تردید به رمان های عاشقانه و طرفداران آن نگریسته اید و علت محبوب بودن این ژانر، کنجکاوی تان را برانگیخته است، با این مقاله همراه شوید
سه سال پیش تو خدمت خوندم خوبه عالیه
کتاب رو دیشب تمام کردم جالب بود وخاص ولی بنظرم کمی تصنعی بود وغیر معمول کارهای لالی وازادیهایی که تواردوگاه داشت غیر طبیعی بنظر میرسید وکمی دوراز واقع ولی در کل خوب بود ولذت بخش .
ببخشید این کتاب برای رده نوجوان مناسب؟
از نشر چترنگ خوندم و خیلی خیلی خوشم اومد هم از داستان و هم از ترجمه روان... پایان کتاب هم عکسهای لالی و گیتا بود که انتظارشو نداشتم و از دیدن عکسا لذت بردم...
از انتشارات کوله پشتی خوندم ترجمه عالی وروان بود .تا مدتها از ذهنم . لالی و گیتا
من ترجمهی خانم قیصری، نشر ثالث (سال ۹۸) را خوندم کتابی که من دارم ۲۹۶ صفحه است ولی تو توضیحات ۱۴۰۲ سایت زده ۳۰۴صفحه! آیا چیزی به کتاب اضافه شده؟ رَوَند و ریتم داستان خیلی خوبه و رفت و برگشتهایی که بین راوی داستان و شخصیتها صورت میگیره اصلاً آزار دهنده نیست، با اینکه داستان یک تِمِ عاشقانه داره ولی جنگ و عواقب اون بیشتر ذهن را درگیر میکنه! درسته دو شخصیت عاشق این داستان درنهایت بهم میرسند ولی فراموش نکنیم که خیلی از خانوادهها به خاطر جنگ آواره و نابود شدند! امیدوارم حاکمان کشورها یک روزی به اون شعور برسند که برای حل مشکلاتشون، به جای جنگ، از راههای بهتر و کم هزینهتری استفاده کنند
کتاب که روزها درگیرش میشید
بسی زیبا و عاشقانه
من دارم چاپ نشر چترنگ با ترجمهی خانم فرشته شایان رو میخونم که بسیار ترجمهی گیرا و خوشخوانیه. داستان هم واقعا پرکشش و جذابه اما چیزی که برام جالبه عنوان یکی از ترجمههای کتاب تحت عنوان تتوکار آشویتسه! این دیگه چه ترجمهایه؟😂
اتفاقا اسم خود کتاب تتوکار آشویتس هست😂
بسیاربسیارعالی است واقعاممنونم
قشنگ بود جوری که تو ذهنت میمونه بعضی جاهاش واقعا دردناک بود . من از انتشارات کوله پشتی گرفتم ترجمش خوب و روان بود
عالیه و لذت بخش
گویا فقط من این کتاب رو ترجمه نکردم! کدوم ترجمه بهتره؟!
من ترجمه ثالث رو خودم که نشر معتبره ترجمه خانم قیصری هم خیلی خوبه
کتابی که 6 ماه پیش من رو به دنیای رمان وارد کرد ممنون از هدر موریس و ترجمه خوب بامداد بهنام، مدیون این دو نفرم
«خالکوب آشویتس» روایتی عاشقانه از پایبندی لالی و گیتا به عشقشان است آن هم در دورانی آکنده از اندوه، خشم، وحشیگری و هراس.
سلام وقتتون خوش کتاب خالکوب آشوویتس نشر ثالث بهتره یا کوله پشتی؟ کدومشون بدون سانسور هست و ترجمهی بهتری داره؟ ممنون میشم راهنماییم کنین...
ثالث بهتره
کتاب خالکوب آشویتس نوشته هدر موریس یکی از کتابهای پرفروش که تا کنون توسط چند انتشارات به چاپ رسیده است. کتاب در مورد اردوگاه کار اجباری آشویتس (یکی از اردوگاههای مخوف آلمان نازی ) است. لالی شخصیت اصلی که از یهودیان هستند به اردوگاه کار اجباری برده میشوند. لالی به دلیل تسلط به چند زبان و توانایی خالکوبی، به عنوان خالکوب اردوگاه انتخاب میشود. او طی خالکوبی روی یهودیان تازه وارد، با دختری (گیتا) آشنا و دلبسته او میشود. بیان احساسات زیبای عاشقی و عاطفی در حتی سختترین شرایط، باعث درخشش این کتاب شده است.
از نشر ثالث ترجمه خانم قیصری رو خوندم.. ترجمهی خوبی داره کاغذ هم بالکی و سبک هست ولی در مورد داستان کتاب باید بگم که از لحاظ آشنایی با وضعیت زندانیان اردوگاههای آلمانی در زمان جنگ جهانی دوم و سختی هایی که اونجا بهشون گذشته خوب هست ولی جریان داستان و به خصوص قسمت احساسیش خیلی سریع پیش میرفت و از این لحاظ نتونستم با کاراکتراها ارتباط برقرار کنم جوری بود که انگار نویسنده سریعا میخواست داستان رو جمع کنه ولی در کل خوب بود
از انتشارات چترنگ خریداری کردم و از ترجمه فرشته شایان و کاغذ بسیار سبک کتاب خیلی راضی بودم. ممنون از ایران کتاب.
من از انتشارات نشر ثالث ترجمه سودابه قیصری رو تهیه کردم. ترجمه تا آخرای کتاب کاملا روان و عالی بود. ولی آخر کتاب یه جوری انگار فقط سرهم بندی شده بود. نمیدونم در نسخهی اصلی هم همین طوره یا این هنر مترجم محترم بوده!
مشکل خود داستانه