باد هم خود ماییم. صداهای همه مون رو توی وجودش جمع می کنه و به خاطر می سپره، بعد راهی شون می کنه بین شاخ وبرگ های دشت تا حرف بزنند و قصه بگن. روح های آزاد کسانی هستند که زندگی رو می پذیرند، تفاوت هاش رو قبول می کنند و به خاطر همین همیشه توی دردسر می افتند.
دوستی های ادبی، روابطی جالب توجه و تأثیرگذار هستند.
ترومن کاپوتی در عمر تقریباً شصت ساله ی خود، داستان هایی نوشت که هنوز هم حرف های زیادی برای گفتن دارند.
این دسته از کتاب ها، ضربان قلب مخاطب را به بازی می گیرند و هیجان و احساس ورود به دنیایی جدید را برای او به ارمغان می آورند.
نشر سفیر ۱۳۶هزار تومان!؟ 😰😱😲😯
نشر سفیر... ۱۳۶هزار تومان!؟ 😰😱😲😯
داستان «چنگ چمنزار» که اثری کلاسیک محسوب میشود، در شهری کوچک و دههی ۱۹۳۰ میگذرد. کاپوتی ژوئن ۱۹۵۰ شروع به نوشتن چنگ چمنزار کرد و آن را در ۲۷ مه ۱۹۵۱ به پایان رساند. این رمان از خاطرات دوران کودکی او در آلاباما الهام گرفته شده بود، بهویژه یک خانهی درختی که دههی ۱۹۳۰ در یک درخت گردوی بزرگ در حیاط خلوت خانهی عموزادهاش؛ جنی ساخته شد.. این خانهی درختی بزرگ که از طریق پلکانی مارپیچ میشد واردش شد، ساختمانی از چوب سرو و سقفی حلبی داشت و مبلمان حصیری فضای آرامشبخشی را برای آنجا به ارمغان آوزده بودند. کاپوتی مدتی را در این خانه درختی با عموزادهاش سوک یا سایر دوستان دوران کودکی خود مانند نل هارپر لی گذراند. علاوه بر این در این رمان از داروی دستساز عموزادهاش سوک الهام گرفته شده، سوک تا ۶۲ سالگی هر سال این دارو را تهیه میکرد. علیرغم اینکه جنی میخواست این دستور را ابتدا ثبت کند و سپس آن را به یک تولیدکننده بفروشد، سوک دستور تهیهی آن را به گور برد،. ترومن کاپوتی در ابتدا میخواست نام رمان را «موسیقی علفزار» بگذارد اما باب لینسکوت؛ ویراستار کاپوتی عنوان «چنگ چمنزار» را پیشنهاد داد. همچنین همین ویراستار باعث شد که ترومن کاپوتی پایان رمانش را هم تغییر دهد.