1. خانه
  2. /
  3. کتاب چراغ ها را من خاموش می کنم

کتاب چراغ ها را من خاموش می کنم

نویسنده: زویا پیرزاد
4.3 از 12 رأی

کتاب چراغ ها را من خاموش می کنم

Things We Left Unsaid
انتشارات: مرکز
٪5
230000
218500
معرفی کتاب چراغ ها را من خاموش می کنم
کتاب چراغ ها را من خاموش می کنم، رمانی نوشته ی زویا پیرزاد است که اولین بار در سال 2002 به چاپ رسید. داستان این رمان در جنوب ایران می گذرد و ماجرای مشکلات یک زن خانه دار ایرانی-ارمنی در برآورده کردن توقعات خانواده اش را روایت می کند. کلاریس که همسر و مادری نمونه است، زندگی بسیار معمولی و بی اتفاقی دارد. او تمام چیزی که همیشه می خواسته را دارد: شوهری موفق و سه فرزند که همگی با هم در محله ای خوب و آرام در آبادان زندگی می کنند. کلاریس در روتین تسلی بخش نظافت خانه، آشپزی، خیاطی و خرید زندگی می کند و بزرگترین نگرانی او، حفظ رابطه ی خوب خود با مادر سخت گیرش، خواهر مجردش، شوهر نه چندان صمیمی اش و بچه های شلوغ و بازیگوش خود است. اما این سکون و آرامش زمانی برای همیشه از بین می رود که یک خانواده ی ارمنی اسرارآمیز همسایه ی آن ها می شوند. پس از این اتفاق، کلاریس وارد دنیای جدیدی می شود که سردرگمی های زیادی برایش به همراه خواهد داشت.
درباره زویا پیرزاد
درباره زویا پیرزاد
زویا پیرزاد (ارمنی: Զոյա Փիրզադ; زاده ۱۳۳۱ در آبادان) نویسنده معاصر ایرانی ارمنی تبار است. او در سال ۱۳۸۰ با رمان چراغ ها را من خاموش می کنم جوایز مهمی همچون بهترین رمان سال پکا، بهترین رمان سال بنیاد هوشنگ گلشیری، کتاب سال وزارت ارشاد جمهوری اسلامی و لوح تقدیر جایزه ادبی یلدا را به دست آورد و با مجموعه داستان کوتاه طعم گس خرمالو یکی از برندگان جشنواره بیست سال ادبیات داستانی در سال ۱۳۷۶ و جایزه «کوریه انترناسیونال» در سال ۲۰۰۹ شد. وی از معدود نویسندگان ایرانی است که تمام آثارش به فرانسوی ترجمه شده است.وی در سال ۱۳۷۰، ۱۳۷۶ و ۱۳۷۷، سه مجموعه از داستان های کوتاه خود را به چاپ رساند؛ مثل همه عصرها، طعم گس خرمالو و یک روز مانده به عید پاک مجموعه داستان های کوتاهی بودند که به دلیل نثر متفاوت خود مورد استقبال مردم قرار گرفتند.اولین رمان بلند زویا پیرزاد، با نام چراغ ها را من خاموش می کنم در سال ۱۳۸۰ به چاپ رسید. داستان این رمان که با نثر ساده و روانی نوشته شده است، در شهر آبادان دههٔ چهل خورشیدی می گذرد و شخصیت های داستان از خانواده های کارمندان و مهندسان شرکت نفت هستند که در محلهٔ بوارده جدا از بومیان آبادان زندگی می کنند.زویا پیرزاد کتاب هایی نیز ترجمه کرده است، از جمله آلیس در سرزمین عجایب اثر لوئیس کارول و کتاب آوای جهیدن غوک که مجموعه ای است از هایکوهای شاعران آسیایی.
ویژگی های کتاب چراغ ها را من خاموش می کنم
  • در فهرست برترین آثار داستانی ایران
  • برنده ی جایزه ی بهترین رمان سال 1381 از بنیاد گلشیری
  • برنده ی جایزه ی بهترین رمان مهرگان ادب 1380
نکوداشت های کتاب چراغ ها را من خاموش می کنم

زویا پیرزاد، ستاره ی ادبیات ایران، زنگی روزمره را با نثر درخشان خود به سطحی بالاتر می رساند.

Elle

پیرزاد با لطافت طبع و دقت می نویسد و به شکلی استادانه، تصویری از روتین ها و ریتم زندگی روزمره در یک شهر را خلق می کند.

New Internationalist

داستانی ساده اما تأثیرگذار.

Complete Review
قسمت هایی از کتاب چراغ ها را من خاموش می کنم

ناگهان آمدند و ناگهان رفتند. مثل باران آبادان که تا می آمدی فکر کنی می بارد، دیگر نمی بارید.

نه با کسی بحث کن، نه از کسی انتقاد کن. هرکی هرچی گفت بگو حق با شماست و خودت را خلاص کن. آدم ها عقیده ات را که می پرسند، نظرت را نمی خواهند. می خواهند با عقیده ی خودشان موافقت کنی. بحث کردن با آدم ها بی فایده ست.

آرتوش از دم در اتاق برگشت، آمد ایستاد رو به رویم و زل زد توی صورتم. «فاجعه هر روز اتفاق می افتد. نه فقط پنجاه سال پیش که همین حالا. نه خیلی دور که همین جا، ور دل آبادان سبز و امن و شیک و مدرن.» ساعتش را بست. گفت «در ضمن حق با توست. طفلک خاتون. طفلک همه ی آدم ها.» و از اتاق بیرون رفت.

مقالات مرتبط با کتاب چراغ ها را من خاموش می کنم
5 نکته درباره مغز انسان از کتاب «آلیس در سرزمین عجایب»
5 نکته درباره مغز انسان از کتاب «آلیس در سرزمین عجایب»
ادامه مقاله
اعتیاد ما به ادبیات داستانی: چرا انسان به داستان ها نیاز دارد؟
اعتیاد ما به ادبیات داستانی: چرا انسان به داستان ها نیاز دارد؟

به هر طرف نگاه کنید، با داستان ها روبه رو می شوید. از گذشته های خیلی دور که اجداد ما دور آتش می نشستند و داستان تعریف می کردند تا به امروز که شبکه های تلویزیونی، سریال های محبوبی تولید می کنند

نظر کاربران در مورد "کتاب چراغ ها را من خاموش می کنم"
38 نظر تا این لحظه ثبت شده است

بی‌نظیره. قلم خانم زویا پیرزاد همیشه روان و دوست داشتنیه.

1403/10/19 | توسطثنا صالحپور - کاربر سایت
0
|

اولین کتابی بود که از خانم پیرزاد می‌خوندم و بسیار جذاب بود .

1403/08/14 | توسطستایش حسینی
0
|

کتاب تا حدی شبیه به فیلم تاکسی نارنجیه.کدوم از رو کدوم اقتباس کرده؟

1403/07/01 | توسطکاربر سایت
0
|

ژانر کتاب اکشن هیجان انگیز جنایی معمایی و .... نیست که توقع هیجان دارید دوستان . لطفا موقع انتخاب کتاب ژانر کتاب و ژانر مورد علاقه‌ی خودتونو در نظر بگیرید و تحقیق کنید . این کتاب در سبک خودش خیلی خوبه .

1403/06/11 | توسطrazie
2
|

خیلی جالب بود اولین بار بود از نویسنده‌های ایرانی میخوندم . اولش شاید بخاطر اختلاف زمانی و فرهنگی یکم سخت باشه همدلی با کارکتر اصلی ولی در نهایت کتاب کاملا به دلم نشست و بشدت کنجکاوم بقیه‌ی کارای خانم پیرزاد رو هم بخونم . و در نهایت شخصیت آلیس چقدر تحملش سخت بود . 😅

1403/06/11 | توسطrazie
1
|

کتاب عبرت آموزی بود درسته خوشبخته ولی موفق نیست فک کنید ما هیچی نیستیم الا همسر یک مرد با ۳ تا بچه چه پوچ ،میریم کالج هویت پیدا می‌کنیم و ماشین جوجه کشی نیستیم فک کنم حتی برای مردها این روزها همینه واقعا طرف پوچ مگه همسر فلانی

1403/04/25 | توسطناشناس - کاربر سایت
3
|

توصیفات کارکترهای داستان قوی بود. از لحاظ تایپ شخصیت خیلی قوی شرح داده بود. و با هر شخصیت می‌شد ارتباط برقرار کرد و رفتارش رو تشخیص داد‌.بنظرم آموزه‌های جالبی داشت و می‌شد خیلی چیزها از هر شخصیت یادگرفت و درون خود و روابط زندگیمون تصحیح کرد ولی بعضی جاهای داستان زیادی تکراری و کش دار می‌شد. اما در هرصورت قلم ساده و روان باعث می‌شد کتاب رو با علاقه ادامه داد.

1403/02/12 | توسطکاربر سایت
0
|

این رمان قشنگ بود امیلی ایکاش آرسن قانع می‌کردی بیا درس بخونیم پیشرفت کنیم چون سنمون برا فرار کمه بزار بزرگ شیم بعد ازدواج بعد فرار که دنیای جدید تجربه کنیم، کلاریس خوب شد بلند شدی دیگه داشتی منفور میشدی به امید اینکه اینقدر به بچه‌ها آزادی بدیم و اونا پر یه سن استاندارد مزدوج شن و خبیث نشن لیبرالانه خرج کنن کمونیسم وار و رمان پیاده گرد و امیلی لوکاس به نظرم لوکاس باید بیشتر تلاش می‌کرد تا به حد همسرش برسه و اینقدر حرف نزنه وگرنه ازدواج عاشقانه ای با لوکاس داشت

1403/02/08 | توسطناشناس - کاربر سایت
2
|

عالی بود. نگارش ساده ولی جذاب. حال و هوای زندگی در جنوب در دوره پیش از انقلاب در یک خانواده ایرانی که ارمنی هستند، کاملا میشد با زندگی و ویژگی‌های شخصیت‌ها خو گرفت👌

1402/11/23 | توسطفاطمه فرجی
0
|

کتاب در حین نگارش ساده و روان و اینکه به نظر روزمرگی‌های یک زندگی رو بیان میکنه ولی در زیر این نگاه به نظر سطحی معنایی عمیق و داستان زنی که واقعا یادش رفته که خودش کی هست ،عالی بود بحران ۴۰ سالگی زنان رو خوب به تصویر کشیده است

1402/11/18 | توسطگیتی هاشمی - کاربر سایت
2
|

میشه چند تا از کتاب‌های خوب رو معرفی کنید

1402/06/29 | توسطسوفی ام - کاربر سایت
4
|

به نظرم شیوه روایت داستان شیرین و پر از جزییات دلپذیره. در کل کتاب حال خوب کنیه اما توقع داشتم گره هایی به وجود بیاد که نحوه نگرش یا عملکرد کلاریس رو تغییر بده اما تهش همون کلاریس اول کتاب بود. شخصیت امیل واقعا توانایی ایجاد یک چنین چالشی رو داشت اما نویسنده نتونست از این پتانسیل استفاده کنه و امیل رو اخر کتاب بدون اینکه که معلوم بشه چه اتفاقی براش افتاد رها کرد. وسطای کتاب فکر می‌کردم شاید امیل عاشق کلاریس بشه چون بالاخره هر دو ازدواج ناموفقی داشتن و مادرای هر دو سلطه طلب و سخت گیرن اما اینطوری نشد. وجود بچه‌ها توی داستان فقط سیاه کردن کاغذ بود چون رفتارشون هیچ جذابیتی نداشت فقط شاید رفتارهای ارمن و ارتباطش با امیلی قابل تامل بود. باقی کارکتر‌های داستان شخصیت پردازی خوبی داشتن به خصوص المیرا مادر امیل که پر از جذبه و رمز و راز بود. چیزی که برام خیلی جالب بود ضعف کلاریس در مقابل توقعات بیجای اطرافیانش بود .انگار واقعا توانایی نه گفتن نداشت. مادر و خواهر کلاریس به شدت ادمای رو مخی بودن جوری که با خودم می‌گفتم: کلاریس تو که نمیتونی اخلاقشونو بهتر کنی حداقل قطع ارتباط کن باهاشون که انقدر اسیب نبینی. بزرگترین چالش کتاب عدم توانایی شخصیت‌ها در درک و برقراری ارتباط با هم بود: جوری که ارتوش هر وقت با کلاریس دعواش میشد به جای صحبت کردن باهاش ترکش میکرد جوری که کلاریس نمی‌تونست با پسرش صمیمی بشه و درباره امیلی باهاش حرف بزنه اگه دقت کرده باشین توی جای جای کتاب کلاریس اشاره میکنه اخرین باری که ارمنو بغل کرده یا دستشو گرفته یادش نمیاد. ادما در عین نزدیکی انقدر نسبت به هم غریبه شدن که کلاریس ترجیح میده با منشی شوهرش دردودل کنه اما با خواهر یا مادرش نه. المیرا انقدر از روابط پسرش میترسه که حاضره خونه و زندگیشو هر لحظه ببره شهر دیگه کشور دیگه اما حاضر نیست با پسرش راجع به ازدواج و همسر مناسب صحبت کنه جوری که دست به دامن کلاریس میشه که اره تو برو با پسرم صحبت کن. چرا؟ چرا قبل از تشکیل خانواده به فکر حل مشکلات ارتباطیمون نمی‌یوفتیم؟ چرا بچه هایی امثال امیلی باید قربانی ندانم کاری‌های ما بشن؟ طفلک امیلی کاملا مشخص بود از رفتاراش که چقدر منزوی عصبی و نااگاهه.کتاب جوری بود که همه زنانش یا ازدواج کرده بودن یا در سودای ازدواج بودن یه جورایی ازدواج رو ارمان و غایت یک زن معرفی کرده بود.

1402/06/12 | توسطمهسا سلیمانی - کاربر سایت
12
|

دوستانی که نوشتن این کتاب هیجان نداره و خیلی معمولیه باید بگم از کتابی باید انتظار هیجان داشته باشید که تو این سبک نوشته شده باشه. هدف نویسنده اصلا هیجان نبوده و کلا محتوای داستان چیز دیگه ست. مثل اینه که از مجموعه هری پاتر انتظار داشته باشید که کمدی باشه. زیبایی و ظرافت این داستان در روان بودن و سادگیشه و در همین سادگیش جزو بهترین هاست

1402/06/09 | توسطزهرا آقایاری
15
|

بهتره بگم باید کلی آرزو رو فراموش کرده و متاهل و خانه دار باشید تا این کتاب رو درک کنید

1402/05/19 | توسطاکرم حصاری
19
|

بسیار بسیار معمولی! انگار داری دفتر ثبت خاطرات روزانه یه زن معمولی رو میخونی! نه هیجانی! نه گره داستانی! نه کشش خاصی ! فقط سرگرم کننده از نوع معمولی

1402/05/08 | توسطسولماز میرصمدزاده
6
|

این کتاب رو واقعاً برای درس عبرت گرفتن از یک نویسندگی به دردنخور باید خواند.

1402/01/27 | توسطکاربر سایت
8
|

از خانه عروسک ایبسن کپی شده

1402/01/20 | توسطکامران س - کاربر سایت
3
|

اولین کتابی که از کتابخونه‌ی عمومی گرفتم و خوندمش واقعا منو متحیر کرد با داستانی با این سادگی و جذابیت و لحنی این چنین دلنشین ای روزها دارم برای بار سوم میخونمش

1401/12/07 | توسطزانیار صوفی امینی
13
|
پاسخ ها

مث من 😊

1402/12/15|توسطکاربر سایت
0

مثل من 😊

1402/12/15|توسطمریم - کاربر سایت
1

با سلام کتاب‌های خانوم پیرزاد واقعا خوندنی و جذاب هستن.

1401/09/24 | توسطآیلار عبدالحسین پور
5
|

جزئیات و توصیفاتش فوق العاده س!

1401/08/24 | توسطسارا اسلامی
4
|