قلب ضعیف و بوبوک شامل دو داستان از دو دورهی ادبی متفاوت نویسندگی داستایفسکی است. قلب ضعیف (۱۸۴۸) در اوایل دوران نویسندگی او و بوبوک (۱۸۷۳) زمانی که او نویسندهای آزموده و جاافتاده بود نوشته شده است. در قلب ضعیف ما داستایفسکی را میبینیم که سخت تحت تاثیر سنت ادبی پیشینیان خود- بهویژه گوگول- است و آن را کمابیش به شیوهی خود باز میآفریند. از این رو این داستان بلند، به داستانهای دیگر دورهی جوانی نویسنده نظیر همزاد، زن صاحبخانه و ... تنه میزند. بوبوک اما ماجرای دیگری دارد. داستایفسکی بوبوک را زمانی مینویسد که ماجرای مشهور رهاییاش از چوبهی دار و دوران محکومیتش در سیبری را از سر گذرانده و دیگر نویسندهای پخته و کارکشته است و شاهکارهایی نظیر جنایت و مکافات، ابله و شیاطین را قلم زده است. بوبوک حتی در قیاس با سبک و شیوهی کار داستایفسکی هم کمی عجیب مینماید. چه آنکه داستان تهرنگی از نخستین جوانههای سوررئالیسم را هم در خود دارد و به ژانری تعلق میگیرد که بهعنوان ژانر «گفتوگوی اموات» شناخته میشود.
داستان قلب ضعیف ماجرای واسیا شومکوف، کارمند ساده و دونپایهای است که با رفیق خود آرکادی ایوانوویچ زندگی میکند. واسیا بهتازگی تصمیم به ازدواج گرفته است و در همان حال با وظایف و فشار کاری سنگینی دستوپنجه نرم میکند که رئیساش به او سپرده است. طیف گستردهای از غلیان احساسات پرشور در طول داستان همسو با احساسات قهرمان آن، یعنی واسیا، خیز برمیدارد و اوج میگیرد. احساسات افسارگسیخته، خام و رقیق که ممکن است شدت و حدتشان خواننده را هم در مقطعی دیوانه و مجنون کند. داستایفسکی همچون بسیاری از داستانهایی که در دورهی جوانی میآفرید، در این داستان نیز به بررسی زندگی کارمند ساده و ابعاد گوناگون این زندگی میپردازد و مفهوم قدرشناسی وسواسگونه و بتسازی از افراد را میکاود. مفهومی که به اطاعت دائم و حتی خودآزاری برای جلب رضایت و اندکی توجه از سرپرست میانجامد. عملی که سرانجامی جز دیوانگی ندارد!
داستان بوبوک حالتی یادداشتوار دارد و حجمش کمتر از نصف داستان نخست است. قهرمان این داستان نویسندهای پریشانحال و درهمشکسته است که یک روز به همراهی جمعی در تشییع جنازهی چند نفر شرکت میکند و شبهنگام،آنگاه که میخواهد به خانه برگردد، گفتوگوهایی از زیر قبرها میشنود. از دنیای مردگان! داستایفسکی در بوبوک با سبکی گروتسک به بیان گفتوگوهایی از دنیای مردگان میپردازد و داستانی بهراستی غریب قلم میزند.
قلب ضعیف و بوبوک دو نمونهی ادبی کوتاه از زندگی پرفراز و نشیب داستایفسکی را کنار هم مینشاند و مجال مشاهدهی روند شکوفایی ادبی او را فراچشم میآورد.
کتاب قلب ضعیف و بوبوک