تو، رفته بودی نان بگیری یا نمی دانم سبزی. صبح، اول وقت، یکی تلفن کرد، گفت: - دو تا جوان قرار گذاشته اند، سر پنج عصر وسط میدان ونک برقصند. من اول زنگ زدم، به دو سه جا. همین طور شماره می گرفتم و همین را می گفتم. یکی هم به خودم زنگ زد و گفت. من هم غلتیدم و خودم را انداختم پایین و همین طور سینه خیز رفتم تا کنار پنجره و بالاخره بلند شدم. دلم گرفت والله. پشت این همه پنجره یکی نبود. مرده اند مگر این مردم؟ بعد هم که دست دراز کردم و به هر والزّاریاتی بود پنجره را باز کردم و روی این دو تا آرنجم خودم را کشیدم بالا که مثلن این نیمکت پایین ساختمان را ببینم، دیدم که خالی است. آن یکی هم که جلو ورودی سه هست، خالی بود. کجا هستند این جوان ها که دو تاشان نمی آیند روی این نیمکت، زیر این پنجره ی ما، بنشینند، دخترک آن سر و پسر این سر و بعد هی یکی روی چوب نیمکت به ناخن خط بکشد و بپرسد: خوب، چطوری؟
اما که چی؟ وقتی آدم پانزده سال همه اش خواب باشد و همه اش فکر کند باید بدود، باید برود، باید بپرسد و نتواند حتی قدم از قدم بردارد، نتواند حتی اصغرش را صدا کند، من چه کار می توانم بکنم؟ چه کار می شود کرد، وقتی آن طور نشسته است روی لبه ی سرد و سنگی باغچه، پشت به در خانه، طوری که انگار هرگز نمی آید، انگار که حق با اشرف السادات است و من هم باید بروم، آنجا، کنار او، روی لبه ی باغچه بنشینم و بی صدا حتی گریه نکنم؟
در این مطلب، نکاتی ارزشمند را درباره ی چگونگی نوشتن داستان های کوتاه خوب با هم می خوانیم
ضرباهنگ سریع، طرح داستانیِ یک وجهی، و وجود ایجاز از ویژگی های «داستان های کوتاه» هستند
سلام آیا "فتحنامه مغان" در این مجموعه هست؟
یه چاپ قدیمی گرفتم توش بود . تعجب کردم منم . کنجکاوم بدونم تو چاپ جدید هست یا نه
تو چاپ جدیدم هست، در اصل این کتاب چاپ نمیشه دیگه از رو چاپ قدیم دارن کپی میکنن
غول ادبیات داستانی ایران
مجموعهی «نیمه تاریک ماه» با مقدمهای مفصل به قلم گلشیری شروع میشود و نویسنده در آن پیرامون تجربهها و عمری که در راه اعتلای ادبیات داستانی ایران سپری کرده، با خوانندگان سخن میگوید. این کتاب در زمان حیات هوشنگ گلشیری قرار بود در سه جلد جداگانه و با موضوعهای داستان کوتاه، رمان و نقد گردآوری و چاپ شود که با مرگ وی عملی نشد. مجموعهی فعلی را فرزانه طاهری، همسر هوشنگ گلشیری، جمعآوری و منتشر کرده است. این کتاب به نقل از مقدمهی کتاب حاصل تمام زحمتهای گلشیری در عرصهی داستان کوتاه است. داستانهای این مجموعه به ترتیب تاریخ انتشارشان مرتب شدهاند و جز چند داستان (معصوم ۲، معصوم ۴ و غیره) حاوی تمام داستانهای کوتاه نویسنده است.
این کتاب را بخرید, بگذارید لابه لای کتاب هایتان و هر وقت از همه داستانها خسته شدید, بازش کنید و یک داستانش را بخوانید. دو بار بخانید. روایت و کلمات در خودشان حلتان میکنند.
عزیزترین کتاب کتابخانه ام.
این کتاب چنتا از داستان کوتاه هاى گلشیرى رو شامل میشه؟
سلام و وقت به خیر. همونطور که در بخش معرفی کتاب ذکر کردیم، 36 داستان کوتاه جناب گلشیری در این کتاب مجموع شدهاند. متشکریم از حسن توجه شما
باید خلاصه یکی از داستانهای این کتاب رو برای روز شنبه بفهمم اصلا نمیدونم چجور کتابیه اگ میتونین کمکم کنین...
کاسه خون و ریشش نتراشیده. چمباتمه مینشیند، کلاهش را بر میدارد میگذارد روی کاسه زانویش و با مشت میکوبد روی زمین که:(( باز هم نشد!.)) میگوییم:(( این دفعه هم؟)) میگوید:(( هر چه بگویید برایش خریدم، با دست خودم بش قند و نبات دادم، روزی دو سه ساعت باش حرف زدم، نشاندمش رو به روی آینه. اما نشد که نشد.))
بخشی از کتاب: هر وقت حسن آقا را میبینیم میگوییم:(( خوب، چطور شذ؟ موفق شدی؟)) میگوید:(( نه، نشد، باز غارغار کرد.)) میگوید:(( من فقط یک طوطی میخواهم که باش حرف بزنم، درد دل کنم. اما این طوطیهای حسین آقا- آدم چه بگوید؟ دریغ از یک کلمه! دریغ از یک حسن آقای خشک و خالی، همین طور که من و شما میگوییم! اینها فقط بلدند غارغار کنند: غار غار.)) آن وقت باز میرود سراغ حسین آقا یک طوطی تازه میخرد. چند هفته ای یا حتی یکی دو ماهی، سالی پیدایش نمیشود که نمیشود.بعد یکدفعه میآید چشمهایش سرخ سرخ
داستان هایی که در این مجموعه گردآوری شده متعلق به سالهای 39 تا 77 هست. با خواندن این داستانها سیر رو به رشد و پیشرفت قلم نویسنده رو به خوبی متوجه میشید. خلاقیت هایی که گلشیری در فرم ایجاد کرده و همچنین نثر پیچیده، خواندن این داستانها رو به تجربه ای لذت بخش تبدیل میکنه. همچنین در حین خواندن داستانها اشاراتی به اوضاع و شرایط سیاسی و اجتماعی میشه که خواننده بهتر میتونه فضا و موقعیت شخصیتها در داستانها رو درک کنه.