1. خانه
  2. /
  3. کتاب مینیاتورها

کتاب مینیاتورها

3.7 از 1 رأی

کتاب مینیاتورها

Заметки и миниатюры
٪15
165000
140250
معرفی کتاب مینیاتورها
«مینیاتورها» کتابی نوشته میخائیل بولگاکف، نویسنده و نمایشنامه نویس روسی است. این اثر در دسته ادبیات داستانی هجو و کمدی با موضوع جنگ قرار می گیرد.
«مینیاتورها» مجموعه ای از چهارده داستان کوتاه است که بولگاکف آن ها را در سال‌های پس از انقلاب روسیه نوشت. او در این کتاب تصویری دقیق از سال‌هایی ارائه می‌کند که روسیه درگیر جنگ داخلی بین سرخ‌ها و سفیدها بود. داستان های چاپ شده در این مجموعه در فاصله سال های 1919 تا 1925 نوشته شده اند. بولگاکف این آثار را در سال های پس از انقلاب روسیه که بسیاری از نویسندگان روسی مخالف انقلاب به خارج از کشور تبعید شده و یا مهاجرت کرده بودند نوشته و فضای بسیاری از داستان ها متاثر از دورانی است که جامعه به ادبیات حامی انقلاب نیاز داشت. او در داستان های کوتاه این مجموعه با نگاهی طنز و پارودی به وقایع انقلاب و مسائل اجتماعی پس از آن پرداخته است. در این آثار بعضی روایت ها فانتزی هستند و بولگاکف نگاه نقادانه خود را در پس آشفتگی جامعه ای تخیلی بیان کرده است. این داستان های کوتاه ابتدا به شکل جداگانه در روزنامه ها و نشریات آن زمان به چاپ رسیدند و سپس در یک مجموعه با عنوان «مینیاتورها» گردآوری شدند. موضوع همه داستان های نوشته شده در این مجموعه به انقلاب و جنگ های داخلی روسیه مرتبط است.
چهارده داستانی که در این مجموعه به چاپ رسیده اند عبارتند از: «حساب»، «شب سوم ماه»، «در تئاتر زیمین»، «او چطور دیوانه شد»، «کا.ان.پ. و کا.پ.‌»، «یک قصه‌ی چینی»، «تاج سرخ»، «حمله»، «سرگذشت عجیب یک آقای دکتر»، «روز هفتم نوامبر»، «حواستان به آدم‌های پست باشد!»، «پرنده‌ها در اتاق زیر‌شیروانی»، «شهر-باغ کارگری» و «تفتیش عقاید به سبک شوروی».
در یکی از داستان های این مجموعه با نام «یک قصه چینی» بولگاکف به روایت سربازی چینی پرداخته که آن قدر در هدف گیری و تیراندازی دقیق است که می تواند گاوی را از راه دور با شلیک دقیق به دو نیم تقسیم کند. همین موضوع باعث شده بود که درباره مرد چینی شایعه های فراوانی وجود داشته باشد.
درباره میخائیل بولگاکف
درباره میخائیل بولگاکف
میخائیل آفاناسیویچ بولگاکف، زاده ی ۱۵ مه ۱۸۹۱، کیف و درگذشته ۱۰ مارس ۱۹۴۰، مسکو، نویسنده و نمایشنامه نویس مشهور روسی در نیمه ی اول قرن بیستم است. مشهورترین اثر او مرشد و مارگاریتا است.میخائیل بولگاکف در پانزدهم ماه مه ۱۸۹۱ در خانواده ای فرهیخته در شهر کیف اوکراین متولد شد. پدرش آفاناسی ایوانویچ دانشیار آکادمی علوم الهی و مادرش، واروارا میخائیلونا دبیر دبیرستانی در شهر کیف بود. پس از تولد فرزند اول، یعنی میخائیل، مادر از تدریس دست کشید و بیشتر وقت خود را به تربیت او اختصاص داد. بعد از میخائیل ویرا- نادژدا- واراوار- نیکلای- ایوان و لینا به جمع خانواده اضافه شدند. در زمان حیات پدر، اصول اخلاقی جدی بر خانه حاکم بود؛ ولی در اثر این شیوه ی تربیت، میخائیل مرد سر به زیر و مقدسی نشد.در سال ۱۹۰۱ او را به دبیرستان شماره ی یک شهر کیف به نام الکساندرفسکی فرستادند. در آنجا بود که استقلال و خودرایی واپس زده ی خود را نشان داد. به هیچ گروه یا انجمن سیاسی نپیوست و شخصیت منحصربه فرد و نامتعارفش توجه اطرافیان را به خود جلب کرد. گرچه میخائیل دوست داشت دنباله کار پدر را بگیرد اما پدرش علاقه مند بود پسرش پزشک شود. میخائیل پس از پایان تحصیلات دبیرستانی در ۱۹۰۹ وارد دانشکده پزشکی دانشگاه دانشگاه کیف شد و در ۱۹۱۶ آن را به پایان رساند.او تا سپتامبر ۱۹۱۷ به فعالیت های پزشکی خود در «نیکلسی» ادامه داد و سپس به بیمارستان «ویازما» منتقل شد. پس از انقلاب اکتبر سال در فوریه ۱۹۱۷، کیف بازگشت. بولگاکف همه ی کوشش خود را برای ملحق نشدن به ارتش به کار برد. با این همه ناچار شد بکی دو روز در ارتش پتلورا خدمت کند، اما از آنجا فرار کرد و در پاییز سال ۱۹۱۹ به ارتش «دنکین» پیوست و به ولادی قفقاز اعزام شد و در آنجا به مداوای سربازان و افسرانی که در نبرد با ارتش سرخ مجروح می شدند، پرداخت. با شکست ارتش سفید از انقلابیون سرخ، برادران بولگاکف مجبور به فرار و مهاجرت از سرزمین مادری خود شدند. هرچند بولگاکف عملا نشان داده بود که به هیچ گروهی وابسته نیست اما پس از پیروزی بلشویک ها، آنها اجازه ندادند فعالیت وسیع ادبی داشته باشد. زیرا پدرش مدرس مذهبی و دو برادرش ضدانقلاب و فراری بودند.بولگاکف درطول زندگی سه بار ازدواج کرد. او در سال ۱۹۱۰ میخائیل با «تاتیانا نیکلایونا لاپا» که دوره دبیرستان را می گذراند آشنا شد و این آشنایی در سال ۱۹۱۳ به ازدوجشان انجامید و در سال ۱۹۲۴ به شکست منتهی شد. او در همین سال با لوبوف بلوزسکی ازدواج کرد. این ازدواج هم در سال ۱۹۳۲ به جدایی انجامید و کمی بعد با «یلنا شیلوفسکی» ازدواج کرد. اعتقاد بر این است که «یلنا شیلوفسکی» منبع الهام شخصیت مارگریتا در رمان «مرشد و مارگریتا» بوده است. بولگاکف سرانجام در دهم مارس ۱۹۴۰ بر اثر نوعی بیماری کبدی موروثی درگذشت و پیکر او را در گورستان نووودویچی مسکو به خاک سپردند. از آثار بولگاکف که به فارسی ترجمه شده اند می توان به مرشد و مارگریتا، دل سگ، برف سیاه و مرفین و تخم مرغ های شوم نام برد.
قسمت هایی از کتاب مینیاتورها

… ماجرا از گاوی که به دو نیم تقسیم شده بود، شروع و به آنجا رسید که در هنگ می‌گفتند مرد چینی در فاصله‌ی دوهزار قدمی سر از بدن جدا می‌کند. شاید داستان جدا کردن سر از تن واقعی نبود اما اینکه صددرصد تیرش به هدف می‌خورد، واقعیت داشت. حتی هم‌قطاران داشتند به این فکر می‌کردند که عدد صد در اینجا شاید چندان هم درست و بجا نباشد! مثلا صد و پنج درصد چطور است؟ انگار درون چشم‌های بادامی و چپ مرد چینی از بدو تولد یک دستگاه نشانه‌گیری دقیق کار گذاشته شده بود، وگرنه این میزان دقت در تیراندازی با هیچ دلیل دیگری قابل توجیه نبود.

مقالات مرتبط با کتاب مینیاتورها
مقایسه ترجمه‌های کتاب «مرشد و مارگاریتا» اثر «میخائیل بولگاکف»
مقایسه ترجمه‌های کتاب «مرشد و مارگاریتا» اثر «میخائیل بولگاکف»
ادامه مقاله
برترین نویسندگان در «ادبیات روسیه»
برترین نویسندگان در «ادبیات روسیه»

نویسندگان پرتعدادی در «ادبیات روسیه» ظهور کرده اند که ایده های ژرف، آثار ادبی و توانایی آن ها در داستان سرایی در طول زمان طنین انداز بوده است.

مرشد و مارگاریتا: خنده ای از اعماق جهنم
مرشد و مارگاریتا: خنده ای از اعماق جهنم

درست است که بسیاری از آثار کلاسیک ادبیات روسیه، داستان هایی تاریک و سرشار از ترس به خاطر سیاهی های روح انسان هستند، اما شاهکار جاودان «میخائیل بولگاکف»، با آن ها کاملاً متفاوت است.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب مینیاتورها" ثبت می‌کند