1. خانه
  2. /
  3. کتاب مرفین

کتاب مرفین

4.5 از 3 رأی

کتاب مرفین

Morphine
انتشارات: وال
٪10
79000
71100
معرفی کتاب مرفین
در این داستان منحصربه‌فرد، فصل مهمی از زندگی نویسنده به تصویر کشیده می‌شود که برای بسیاری از خوانندگان ناآشناست: زندگی یک پزشک جوان و در عین حال یک بیمار معتاد به مرفین که می‌کوشد از اسارت این مادۀ مخدر رهایی یابد. بولگاکف در این اثر احساسات یک معتاد را با جزئیاتی خوفناک بیان کرده است و عمق یأس و امید بی‌کران بیمار را برای رهایی از این وابستگی مرگبار به رشتۀ تحریر کشیده.
درباره میخائیل بولگاکف
درباره میخائیل بولگاکف
میخائیل آفاناسیویچ بولگاکف، زاده ی ۱۵ مه ۱۸۹۱، کیف و درگذشته ۱۰ مارس ۱۹۴۰، مسکو، نویسنده و نمایشنامه نویس مشهور روسی در نیمه ی اول قرن بیستم است. مشهورترین اثر او مرشد و مارگاریتا است.میخائیل بولگاکف در پانزدهم ماه مه ۱۸۹۱ در خانواده ای فرهیخته در شهر کیف اوکراین متولد شد. پدرش آفاناسی ایوانویچ دانشیار آکادمی علوم الهی و مادرش، واروارا میخائیلونا دبیر دبیرستانی در شهر کیف بود. پس از تولد فرزند اول، یعنی میخائیل، مادر از تدریس دست کشید و بیشتر وقت خود را به تربیت او اختصاص داد. بعد از میخائیل ویرا- نادژدا- واراوار- نیکلای- ایوان و لینا به جمع خانواده اضافه شدند. در زمان حیات پدر، اصول اخلاقی جدی بر خانه حاکم بود؛ ولی در اثر این شیوه ی تربیت، میخائیل مرد سر به زیر و مقدسی نشد.در سال ۱۹۰۱ او را به دبیرستان شماره ی یک شهر کیف به نام الکساندرفسکی فرستادند. در آنجا بود که استقلال و خودرایی واپس زده ی خود را نشان داد. به هیچ گروه یا انجمن سیاسی نپیوست و شخصیت منحصربه فرد و نامتعارفش توجه اطرافیان را به خود جلب کرد. گرچه میخائیل دوست داشت دنباله کار پدر را بگیرد اما پدرش علاقه مند بود پسرش پزشک شود. میخائیل پس از پایان تحصیلات دبیرستانی در ۱۹۰۹ وارد دانشکده پزشکی دانشگاه دانشگاه کیف شد و در ۱۹۱۶ آن را به پایان رساند.او تا سپتامبر ۱۹۱۷ به فعالیت های پزشکی خود در «نیکلسی» ادامه داد و سپس به بیمارستان «ویازما» منتقل شد. پس از انقلاب اکتبر سال در فوریه ۱۹۱۷، کیف بازگشت. بولگاکف همه ی کوشش خود را برای ملحق نشدن به ارتش به کار برد. با این همه ناچار شد بکی دو روز در ارتش پتلورا خدمت کند، اما از آنجا فرار کرد و در پاییز سال ۱۹۱۹ به ارتش «دنکین» پیوست و به ولادی قفقاز اعزام شد و در آنجا به مداوای سربازان و افسرانی که در نبرد با ارتش سرخ مجروح می شدند، پرداخت. با شکست ارتش سفید از انقلابیون سرخ، برادران بولگاکف مجبور به فرار و مهاجرت از سرزمین مادری خود شدند. هرچند بولگاکف عملا نشان داده بود که به هیچ گروهی وابسته نیست اما پس از پیروزی بلشویک ها، آنها اجازه ندادند فعالیت وسیع ادبی داشته باشد. زیرا پدرش مدرس مذهبی و دو برادرش ضدانقلاب و فراری بودند.بولگاکف درطول زندگی سه بار ازدواج کرد. او در سال ۱۹۱۰ میخائیل با «تاتیانا نیکلایونا لاپا» که دوره دبیرستان را می گذراند آشنا شد و این آشنایی در سال ۱۹۱۳ به ازدوجشان انجامید و در سال ۱۹۲۴ به شکست منتهی شد. او در همین سال با لوبوف بلوزسکی ازدواج کرد. این ازدواج هم در سال ۱۹۳۲ به جدایی انجامید و کمی بعد با «یلنا شیلوفسکی» ازدواج کرد. اعتقاد بر این است که «یلنا شیلوفسکی» منبع الهام شخصیت مارگریتا در رمان «مرشد و مارگریتا» بوده است. بولگاکف سرانجام در دهم مارس ۱۹۴۰ بر اثر نوعی بیماری کبدی موروثی درگذشت و پیکر او را در گورستان نووودویچی مسکو به خاک سپردند. از آثار بولگاکف که به فارسی ترجمه شده اند می توان به مرشد و مارگریتا، دل سگ، برف سیاه و مرفین و تخم مرغ های شوم نام برد.
قسمت هایی از کتاب مرفین

انسان های دانا از دیرباز به این نکته پی برده اند که خوشبختی مانند تندرستی است، زیرا وقتی در اختیارش داری، آن را نمی بینی. اما با گذر ایام، نگاه حسرت بارت را به روزگار خوشبختی ات می دوزی؛ آه، از این خاطرات!

مقالات مرتبط با کتاب مرفین
مقایسه ترجمه‌های کتاب «مرشد و مارگاریتا» اثر «میخائیل بولگاکف»
مقایسه ترجمه‌های کتاب «مرشد و مارگاریتا» اثر «میخائیل بولگاکف»
ادامه مقاله
برترین نویسندگان در «ادبیات روسیه»
برترین نویسندگان در «ادبیات روسیه»

نویسندگان پرتعدادی در «ادبیات روسیه» ظهور کرده اند که ایده های ژرف، آثار ادبی و توانایی آن ها در داستان سرایی در طول زمان طنین انداز بوده است.

مرشد و مارگاریتا: خنده ای از اعماق جهنم
مرشد و مارگاریتا: خنده ای از اعماق جهنم

درست است که بسیاری از آثار کلاسیک ادبیات روسیه، داستان هایی تاریک و سرشار از ترس به خاطر سیاهی های روح انسان هستند، اما شاهکار جاودان «میخائیل بولگاکف»، با آن ها کاملاً متفاوت است.

نظر کاربران در مورد "کتاب مرفین"
4 نظر تا این لحظه ثبت شده است

این کتاب ادامه روایت یادداشت‌های یک پزشک جوان هست و پیشنهاد میکنم بعد از اتمام اون کتاب، این اثر رو مطالعه کنید هرچند کتاب یادداشت‌های یک پزشک جوان از نشر ماهی و ترجمه آقای گلکار شامل کتاب مورفین هم میشه و با خرید اون نیازی به خرید این اثر نیست.

1403/09/10 | توسطفربد کیماسی
2
|

دوستان مستحضر باشند این داستان در کتاب یادداشتهای یک پزشک جوان با ترجمه آبتین گلکار وجود دارد.

1403/01/10 | توسطعباس نجفی
10
|
پاسخ ها

سپاس از شما بابت یادآوری ؛ میگم چقدر آشناست

1403/02/22|توسطمحسن بابواعظمی
2

پیشنهاد می‌کنم بخونیدش ...

1401/07/07 | توسطImfarza
1
|

مُرفین روایت بخشی از خاطرات یک پزشک جوان است که برای کارآموزی به شهرستانی دورافتاده و سرد فرستاده شده. درد شکم او را وادار به تزریق مرفین می‌کند؛ و این محلول که راوی آن را شیطان می‌نامد پایان‌دهندهٔ تمام دردها و غم‌های اوست. تزریق‌ها ادامه پیدا می‌کنند و راوی را در منجلاب فرو می‌برند. یک رمان کوتاه بی‌نقص از بولگاکف.

1401/07/07 | توسطImfarza
2
|