کتاب سنگر و قمقمه های خالی

Sangar
کد کتاب : 19392
شابک : 978-9644486265
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 432
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 1967
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 7
زودترین زمان ارسال : 10 اردیبهشت

معرفی کتاب سنگر و قمقمه های خالی اثر بهرام صادقی

بهرام صادقی، نویسنده ی پیشرو و صاحب سبکی است که متاسفانه آثار زیادی از او بر جای نمانده است اما سبک نگارش مدرن و متفاوت او توانست چنان تحسینی در میان ادیبان ایران زمین به دست آورد که از وی به عنوان یکی از بزرگ ترین نویسندگان عرصه ی داستان نویسی معاصر یاد شود. از ویژگی های مهم نثر بهرام صادقی، ایجاز و کیفیت است. در نوشته های او اثری از زیاده گویی و اطناب دیده نمی شود و آنچه این آثار را بیش از پیش در میان باقی اثرهای داستانی معاصر منحصر به فرد می سازد، پرداخت های بی نظیر صادقی در باب موضوعات روان شناختی می باشد.
از بهرام صادقی مجموعه ای به جا مانده است که عنوان سنگر و قمقمه های خالی را بر جلد دارد. این کتاب در واقع از بالغ بر بیست اثر داستانی کوتاه تشکیل شده که عنوان کتاب از نام یکی از این داستان ها برگرفته شده است. هر کتاب روایت جدیدی را ارائه می کند که با داستان های دیگر متفاوت است و در عین حال سبک خاص نویسنده در همه ی آن ها دیده می شود. اذان غروب یکی از داستان های این مجموعه است که در آن جوانی شیفته در تکاپوی ملاقات با شیخ بهایی است. هفت گیسوی خونین داستان اسطوره محوری است که با وجود نجات جامعه، آن گاه که زمین می خورد از سوی همان جامعه طرد می شود. داستان آقای مستقیم از جمله درخشان ترین موارد موجود در این کتاب بوده که به بزرگترین آثار ادبی جهان نیز تنه می زند. داستان های زنجیر، آقای نویسنده تازه کار است، نمایش در دو پرده، خواب خون، آوازی غمناک برای یک شب بی مهتاب و با کمال تاسف از برجسته ترین داستان های این مجموعه بوده که نویسنده مورد آخر را به ابوالحسن نجفی تقدیم کرده است.

کتاب سنگر و قمقمه های خالی

بهرام صادقی
بهرام صادقی در ۱۸ دی ۱۳۱۵ در نجف‌آباد به دنیا آمد. او تا سال ۱۳۳۴ در اصفهان زندگی کرد و سپس برای ادامه تحصیل در دانشکده پزشکی دانشگاه تهران، به تهران سفر کرد.از سن بیست سالگی هم‌زمان با تحصیل در رشته‌ی پزشکی، داستان‌هایش را در مجلات ادبی به چاپ می‌رساند. وی پس از سی سالگی کمتر می‌نوشت. اولین داستان کوتاه‌اش وقتی بیست سال سن داشت منتشر شد و «ملکوت»، تنها داستان بلندش، را در بیست و پنج ساله‌گی منتشر کرد.مجموعه داستان «سنگر و قمقمه‌ه...
دسته بندی های کتاب سنگر و قمقمه های خالی
قسمت هایی از کتاب سنگر و قمقمه های خالی (لذت متن)
بدبختی من در همین است. از این روست که مرگ را آزمایش می کنم. نمی گویم همه چیز احمقانه است، نمی گویم همه راه ها مسدود است، نه این ها بی معنی است، همه چیز وجود دارد و از این پس هم وجود خواهد داشت، حتی همه چیز درست خواهد شد، به این نکته ایمان دارم ولی... ولی با من فقط گذشته ی من باقی مانده است و امروز؟ می ترسم که به دام امروز بیفتم. وای بر من اگر به دام امروز بیفتم! روزی که فقر و بیچارگی، خود را شاعرانه پنهان می کند تا به قول تو اشرافیت، در همان جلوه گاه های پرزیوری که پیش از این همه بوده است خودش را تبرئه کند، خودش را محق قلمداد کند، روزی که عوام فریبی تا حد دانش اجتماعی پیش رفته است، روزی که مفاهیم عوض شده است، روزی که به برادرت و به دوست چندین ساله ات و به زنت اعتماد نداری. بگو هوا بارانی است، رعد خشمش را بر سرت فرو می ریزد. بگو آفتاب سوزان و درخشانی است، نیزه های نور بدنت را خواهد گداخت.

ترس من از سرنوشتم نیست، می دانم در پایان کار چه انتظارم را می کشد؛ اما ترس من از جهل من است. اگر می دانستم چه کارم خواهند کرد ذره ای بیم نداشتم... من همیشه از مجهول می ترسم نه از معلوم - اما اگر در نظر بیاوریم که این بدبختی امروز گریبانگیر همه است شاید اندکی از بار اندوهمان کاسته شود - کاسته شدن از بار اندوه؟ این خودپسندی است. تازه مگر اندوه همین یکی است؟ وانگهی حساب اینکه دیگران هم به دلهره ما دچاراند یکی از انواع خودگولزنی است. باید ما فکر کنیم که چرا غم داریم، چرا دلهره داریم، چرا در زندگی مان نقاط مجهول داریم... - پیش از آنکه به سراغمان بیایند از این مجهول ها و معلوم ها فرار کنیم - اما فرار از حقایق؟ - این فرار از حقایق نیست، گریز از سرنوشت محتوم است. به هر حال عصیانی است و این خود ارزش دارد.