بدبختی من در همین است. از این روست که مرگ را آزمایش می کنم. نمی گویم همه چیز احمقانه است، نمی گویم همه راه ها مسدود است، نه این ها بی معنی است، همه چیز وجود دارد و از این پس هم وجود خواهد داشت، حتی همه چیز درست خواهد شد، به این نکته ایمان دارم ولی... ولی با من فقط گذشته ی من باقی مانده است و امروز؟ می ترسم که به دام امروز بیفتم. وای بر من اگر به دام امروز بیفتم! روزی که فقر و بیچارگی، خود را شاعرانه پنهان می کند تا به قول تو اشرافیت، در همان جلوه گاه های پرزیوری که پیش از این همه بوده است خودش را تبرئه کند، خودش را محق قلمداد کند، روزی که عوام فریبی تا حد دانش اجتماعی پیش رفته است، روزی که مفاهیم عوض شده است، روزی که به برادرت و به دوست چندین ساله ات و به زنت اعتماد نداری. بگو هوا بارانی است، رعد خشمش را بر سرت فرو می ریزد. بگو آفتاب سوزان و درخشانی است، نیزه های نور بدنت را خواهد گداخت.
ترس من از سرنوشتم نیست، می دانم در پایان کار چه انتظارم را می کشد؛ اما ترس من از جهل من است. اگر می دانستم چه کارم خواهند کرد ذره ای بیم نداشتم... من همیشه از مجهول می ترسم نه از معلوم - اما اگر در نظر بیاوریم که این بدبختی امروز گریبانگیر همه است شاید اندکی از بار اندوهمان کاسته شود - کاسته شدن از بار اندوه؟ این خودپسندی است. تازه مگر اندوه همین یکی است؟ وانگهی حساب اینکه دیگران هم به دلهره ما دچاراند یکی از انواع خودگولزنی است. باید ما فکر کنیم که چرا غم داریم، چرا دلهره داریم، چرا در زندگی مان نقاط مجهول داریم... - پیش از آنکه به سراغمان بیایند از این مجهول ها و معلوم ها فرار کنیم - اما فرار از حقایق؟ - این فرار از حقایق نیست، گریز از سرنوشت محتوم است. به هر حال عصیانی است و این خود ارزش دارد.
داستانهای ابتدای مجموعه بسیار سطحی بودند اما کتاب رفته رفته به سمت عالی شدن پیش رفت
کتاب سنگر و قمقمههای خالی مجموعه داستان کوتاهی از بهرام صادقی، نویسندهی فقید معاصر است. این کتاب در سال 1393 منتشر شده است. بهرام صادقی داستاننویس بود و به همراه هوشنگ گلشیری، از شاخصترین اعضای جُنگ اصفهان در دههی چهل به شمار میرفت. از او آثار زیادی به جا نمانده؛ اما این مجموعه داستان و البته داستان بلند «ملکوت» جایگاهش را عنوان خالق یکی از مهمترین آثار ادبی آن دوران تثبیت کردهاند. این نویسنده اولین داستان خود را به نام «فردا در راه است»، که در این کتاب هم آورده شده، در مجلهی سخن منتشر کرد. در این کتاب سعی شده داستانها برحسب تاریخ انتشارشان فهرست شوند؛ مگر اینکه داستانی تاریخ نگارش مشخصی نداشته باشد. داستانهای بهرام صادقی را نمونهی آثار پیشرو و پستمدرن میدانند. او در این داستانها به قواعد معمول روایت و راوی و زمان و مکان گردن نمینهد و بسیاری از آنها را خطاب به مخاطب مینویسد. شروع داستانهایش ناگهانی است و به یکباره خواننده را به مرکز داستان پرتاب میکند. نثر او بدون پیچیدگی است و درگیر واژهپردازی نمیشود. فرم و تکنیک برایش بسیار مهم است و ساختار داستانها را بادقت میچیند. فضای داستانها متنوع است؛ هم از جریان روشنفکری آن سالها نشان دارد و هم از زندگی اجتماعی عوام. از موتیفهای تکرارشونده در آثارش میتوان به پوچی و بیهودگی اشاره کرد که در تمام داستانهای این نویسنده خودنمایی میکنند.
لطفا این کتاب رو موجود کنید.
مجموعه داستانهای کوتاه که اغلب داستانها در سبک رئالیسم و تعدادی هم در سبک رئالیسم جادویی است لحن داستانها خشک و بی احساس است با اضافه کردن طنز همه چیز را به سخره میگیرد و بیهودگیشان را نشان میدهد. از خواندن این داستانها لذت خواهید برد
سبک داستان هاش پست مدرنیسمه اکثرا- رئالیستی نیست!☺
من این کتاب رو خوندم . کتاب خوبیه و البته طنزه. جلدش با خود عکس تفاوت داشت و زیباتر بود . لطفا ملکوت رو موجود کنید.