تصویری هیجان انگیز از متخصص مغز و اعصاب بزرگ وینی.
این اثر بدون تردید ارزش خواندن را دارد.
یک رمان زندگی نامه ای عالی.
آن دو با گام های استوار و چهره های بشاش از کوره راه بالا می رفتند. گرچه شقایق های نعمانی با گلبرگ های ابریشمین، بعد از عید پاک، پژمرده شده بودند؛ اما دشت هنوز گلباران نسرین و پامچال بود. او مرد بلندبالایی نبود؛ قدش یک متر و هفتاد می شد؛ با این حال خود را کاملا متناسب با دختری می دید که باوقار کنارش راه می رفت. مارتا برنایس را که چانه و بینی و ابروان معقولی داشت؛ دزدانه نگریست؛ نمی توانست موقعیتی را که فراهم آمده بود، باور کند. او فقط بیست و شش سال داشت و سخت سرگرم پژوهش فیزیولوژی در انستیتوی پروفسور بروکه بود. هنوز پنج سالی با شور و شر عشق و عاشقی و ده سالی با ازدواج فاصله داشت.
زمانی دراز نگرانیم که چگونه زنده بمانیم، بعد خود را دل مشغول چگونه نمردن می کنیم. این است تمایز هوشمندانه.
زیگموند دریافت که از ضمیر ناخودآگاه مفهوم بسیار محدودی به دست آورده و در قضاوت اخلاقی نسبت به آن دچار اشتباه شده است. او در این رهگذر به اشتباه خود پی برد: دیگر بخش های ضمیر ناخودآگاه را نادیده گرفته بود. شاید نیمی از آن را که شامل غریزه های زندگی بخش و حافظ حیات و آفرینندگی بود. همان بخش که خاستگاه روشنگرترین و بزرگترین هنرها بود.
در واقع نام بسیاری از سندروم های روانی، ریشه در تحلیل روانشناختیِ شخصیت های داستانی دارد
«روانشناسی» برای بسیاری از نویسندگان، موهبتی بزرگ است و بینشی ارزشمند را درباره ی چگونگی کارکرد ذهن انسان به آن ها می بخشد.
خواندن زندگینامه افراد موفق و حتی افراد غیر موفق برای همه ما لازم است. اما واقعا چه فایده مهمی برای ما دارد؟
متاسفانه پرتو اشراق این کتاب رو سانسور کرده! تاجایی که چندین صفحه یا دیالوگ یا پاراگراف رو عمدا در هر فصل جا انداخته! ترجمهی اکبر تبریزی هم اشکالات زیادی در ترجمه داره اما درکل بهتره.
از نشر نخستین استعلام گرفتم گفتند کتاب کامله و حذفیاتی نداره در ضمن توجه داشته باشید که رنج روح در قطع وزیری هست و شور ذهن قطع رقعی
ترجمهی نزدیک به ذهن این کتاب، «شور ذهن» است ولی ترجمهی دقیقتر آن، «رنج روح» است و من به پرتو اشراق غبطه میخورم که توانسته عنوان کتاب را اینقدر دقیق ترجمه کند.
هیچم دقیق نیست. ترجمه اصلیش همون شور ذهنه
کلمه ( مایند ) رو نمیشه به روح ترجمه کرد.این ترجمه غلط است.