کتاب راز لمبرت

The Parker Inheritance
کد کتاب : 28600
مترجم :
شابک : 978-6004626552
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 367
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 2018
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 6
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

نامزد جایزه «ادیسه» سال 2019

نامزد جایزه «گرتا اسکات کینگ» سال 2019

معرفی کتاب راز لمبرت اثر ویرین جانسن

کتاب «راز لمبرت» رمانی نوشته «ویرین جانسن» است که اولین بار در سال 2018 منتشر شد. «کندیس» در اتاق زیرشیروانی خانه مادربزرگ خود، نامه ای را خطاب به مادربزرگش پیدا می کند که در آن توضیح داده شده اگر معمای نامه حل شود، گنجی بزرگ پیدا خواهد شد. «کندیس» سپس درمی یابد که تلاش های مادربزرگش برای انجام این کار در سال ها پیش، به قیمت از دست دادن آبرو و شغلش به عنوان اولین مسئول آفریقایی-آمریکایی در شهر «لمبرت» تمام شد. «کندیس» به همراه «برندن»—پسری یازده ساله در همسایگی‌شان—کاوش در این معما را آغاز می کند. آن ها فقط چند ماه وقت دارند تا گنج را بیابند و میراث مادربزرگ «کندیس» را احیا کنند. «کندیس» و «برندن» همزمان با تلاش برای گشودن گره معما، متوجه می شوند که چگونه نژادپرستی در طول سال ها، شهرشان را مسموم کرده است.

کتاب راز لمبرت

ویرین جانسن
ويرين جانسن متولد 1977 نویسنده آمریکایی ادبیات معاصر نوجوانان است.
نکوداشت های کتاب راز لمبرت
A candid and powerful reckoning of history.
تصویری صادقانه و قدرتمند از تاریخ.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

Any reader with a taste for mystery will appreciate the puzzle Candice and Brandon must solve.
هر مخاطب علاقه مند به معما، از پازلی که «کندیس» و «برندن» باید حل کنند، لذت خواهد برد.
New York Times New York Times

A gripping mystery in which Johnson addresses important issues gracefully.
داستان معمایی جذابی که «جانسن» در آن به شکلی هنرمندانه به موضوعاتی مهم می پردازد.
Publishers Weekly Publishers Weekly

قسمت هایی از کتاب راز لمبرت (لذت متن)
این اتاق کوچک و درهم و برهم در قسمت پشتی خانه ای ناآشنا در «لمبرت»، در «کارولینای جنوبی»، واقع شده بود؛ شهری که «کندیس» هیچ علاقه ای به زندگی در آن نداشت. این خانه مال مادربزرگش بود، یعنی «ابیگیل کالدول». مادربزرگش دو سال پیش فوت کرده بود، ولی زندگی میان وسایل او، درد کهنه ای را به قلب «کندیس» بازگردانده بود.

«کندیس» و مادرش، به جای این که در همان خانه بمانند یا حداقل آپارتمانی دور و بر خانه خود اجاره کنند، تابستان را به «لمبرت» آمده بودند. مادربزرگ «کندیس» فقط چند سال در این خانه زندگی کرده و بعد به «آتلانتا» رفته بود، ولی این خانه را با وسایلش اجاره داده و حالا مدتی بود که خالی شده بود.

«کندیس» دلش نمی خواست از «آتلانتا» بروند، البته نه به خاطر مادربزرگش؛ کلی اتفاق های دیگر در آن تابستان می افتاد که «کندیس» نمی خواست آن ها را از دست بدهد. مثلا تولد «ناتالی تامسون» که قرار بود در حیاط برپا شود یا رفتن به مرکز خرید با «دیدی» و «کورتنی» و حتی بیسبال بازی کردن با بابا توی تابستان.