رمانی فراموش نشدنی درباره ی یافتن بخشی گمشده از خود در فردی دیگر.
روان تر و بلندپروازانه تر از کتاب «بادبادک باز»، و با روایتی پیچیده تر از کتاب «هزار خورشید تابان».
داستانی حماسه گونه درباره ی فداکاری، خیانت و قدرت خانواده.
پدر هیچ وقت عبداللّه را نزده بود. پس حالا که زد، سخت و ناگهان با کف دست کوبید به یک طرف سرش درست بالای گوش، اشک حیرت از چشم های عبداللّه جوشید. فوری پلک زد و نگذاشت اشک بریزد. پدر از لای دندان های چفت شده گفت: «برگرد خانه.» عبداللّه از آن بالا شنید که بغض پری ترکید. بعد پدر کشیده دیگری زد، این بار به گونه ی چپش. سر عبداللّه به یک سو خم شد. صورتش سوخت و اشکش درآمد. گوش چپش زنگ می زد. پدر خم شد، صورت سیه چرده ی چروکیده اش چنان نزدیک شد که صحرا و کوه و حتی آسمان را از نظر پوشاند. با قیافه ای دردکشیده گفت: «گفتم برو خانه، پسر.» عبداللّه جیکش درنیامد. آب دهانش را به زحمت قورت داد، از گوشه چشم به پدرش نگاه کرد و به صورتی که آفتاب را از او پنهان کرده بود، پلک زد.
باباایوب بنا کرد به گفتن این که: «من هم نمی توانم...» اما از پنجره دید که چیزی نمانده خورشید از پشت کوه های مشرق سر درآورد. وقت کوتاه بود. به طرز رقت باری پنج بچه اش را برانداز کرد. برای سالم ماندن دست ناچار بود یک انگشت را قطع کند. چشم ها را بست و یکی از سنگ ها را از کیسه برداشت.
روزهای متمادی راه رفت. آنقدر رفت که خورشید پرتو سرخ ضعیفی در دور می پراکند. شب ها در غاری می خوابید که باد بیرونش زوزه می کشید. یا لب رودی، زیر درختی، میان پوشش قلوه سنگ ها می خوابید. نان خودش را می خورد و بعد هر چه پیدا کرد توت های وحشی، قارچ، ماهی که با دست های خود از نهرها می گرفت و بعضی روزها هم هیچی نمی خورد. اما همچنان راه می رفت. عده ای از رهگذرانی که مقصدش را می پرسیدند، به شنیدن جواب می خندیدند، دسته ای از ترس این که مبادا دیوانه باشد پا تند می کردند و بعضی که خودشان هم فرزندی قربانی دیو کرده بودند، در حقش دعا می کردند.
در مجموع کتاب خوبی بود. شروعش بسیار زیبا بود. قصهی باباایوب و ارتباطش با کلیت داستان خیلی جالب بود. این عناصر برام خیلی تاثیر گزار بودند: 1-حرکت سه نفری به سوی کابل با گاری، 2-عشق پروانه و عبداله، 3-شخصیت نیلا، 4-شخصیت روشی و ادریس، 5- بدبختیهای صبور و پروانه 6-شخصیت غلام و در مقابل بعضی مفاهیم وشخصیتها شاید حضورشان زیاد بود ولی خوب پردازش نشده بودند: مثل: 1- معصومه و خودکشی اش، 2- مارکوس و زنش و مادرش و مادرزنش. 3- شخصیت باباجان که آخرش هم تروریست و مالک زمین خشخاش از آب درآمد. 4-توصیف مهمانیها خوب از آب در نیامده بود. 5- اقبال 6- دلبستگی وحدتی به نبی 7- خورده شخصیتهای زیادی که بستگان شخصیت اصلی بودند ولی فقط صفحات کتاب رو زیاد کرده بودند. 8- بعضی جاها نظرِ نویسنده در مورد بازیگران تاریخ و سیاست افغانستان به زور به متن سنجاق شده بود. درکل از نیمهی کتاب که عبور میکنیم کشدار شدن بعضی موضوعات خسته کننده میشه و فقط میخای تمومش کنی و لذتی نداره. بادبادک باز و هزارخورشید تابان رمانهای خیلی یکدست و بهتری هستند. سبک جابجایی فضا، زمان و راوی که من با گوربه گور فاکنر باهاش آشنا شدم و با رمان فریدون سه پسر داشت تونستم ازین سبک لذت ببرم در این رمان هم پیاده شده ولی به نظر من نتوانسته لطفی به کلیت رمان بکنه. علیرغم اینکه میگن نویسنده سعی کرده پایانبندی خوبی داشته باشه ولی من که از پایانش لذت چندانی نبردم. در آخر توصیه ام این است که به عنوان اولین رمان از خالد حسینی خوانده نشود ولی هرکس که علاقمند به رمان باشد باید این رمان را بخواند.
ترجمه خانم ظهیری هم من ایرادی زیادی واقعا ندیدم که باعث اذیت خوانندهی کتاب بشه.
نشر ثالث رو خوندم اما جالب نبود، ۲ تا کتاب دگ ش خیلیییی بهتر بود
اینها همه یک کتاب هستند که مترجمان اسامی اونها رو عوض کردند ؟
سلام و وقت به خیر. بله همهی اینها ترجمه از یک کتاب هستند.
کدوم ترجمه بهتره؟
سلام. انتشارات مروارید با ترجمهی خانمها گنجی و سلیمان زاده، کتابهای جناب حسینی رو خیلی شیوا و واضح ترجمه کرده. پیشنهاد میکنم این ترجمه رو مطالعه بفرمایید...
این داستان هم درباره سختیها و مرارتهای مردم افغانستان هست. داستان خانواده ای که پدر خانواده قصد فروش دخترش را دارد. شخصیتها به خوبی پرداخته شده اند و روایت داستان پرکشش هست.
یک کتاب دیگه از نویسندهی کتاب بادبادک باز و هزار خورشید تابان. داستان تکراری رنج و درد مردم که تمومی نداره. یک قصهی خوب از یک قصه نویس عالی. کتاب شامل 9 فصله که داستان هر فصل تقریبا جداست ولی نقطهی پیونده دهندهی این داستانها یک شخصیت هست.
به نظر من متفاوت با کتابهای دیگه خالد حسینی هیت و دو کتاب دیگه اش برای من محبوبتر این هستند.. ترجمهی اقای غبرایی رو خوندم و کمی تا قسمتی راضی بودم... انتسارات مروارید هم ترجمه کرده که فکر میکنم اون بهتر باشه