کتاب سوءتفاهم

Misunderstanding
کد کتاب : 3196
مترجم :
شابک : 9789644530111
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 120
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1944
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 7
زودترین زمان ارسال : 3 اردیبهشت

سوء تفاهم
Misunderstanding
کد کتاب : 3195
مترجم :
شابک : 9786009442188
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 88
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 1943
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 8
زودترین زمان ارسال : 3 اردیبهشت

سوء تفاهم
Misunderstanding
کد کتاب : 111736
مترجم :
شابک : 978-6008982999
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 75
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1943
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 3 اردیبهشت

سوتفاهم
Misunderstanding
کد کتاب : 114071
مترجم :
شابک : 978-6009704330
قطع : وزیری
تعداد صفحه : 97
سال انتشار شمسی : 1397
سال انتشار میلادی : 1943
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : 3 اردیبهشت

سوء تفاهم
Le Malentendu
کد کتاب : 134163
مترجم :
شابک : ‏‫‭978-6225421721‬‬
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 81
سال انتشار شمسی : 1402
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت
نوع چاپ : دیجیتال - POD

سوء تفاهم
The Misunderstanding
کد کتاب : 3228
مترجم :
شابک : 9789649971810
قطع : جیبی
تعداد صفحه : 96
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1943
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 15
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب سوء تفاهم اثر آلبر کامو

کتاب «سوءتفاهم» (به فرانسوی: Le Malentendu) ، که بعضا با عنوان Cross Purpose منتشر می شود ، نمایشی است که در سال 1943 توسط آلبر کامو در فرانسه اشغالی نوشته شده است. این اثر بیشتر پوچی و روابط پنهان زندگی مدرن را هدف قرار می دهد.
مردی که سالهاست در خارج از کشور زندگی می کند برای یافتن خواهر و مادر بیوه خود به خانه بازمی گردد با گذراندن اتاق های اسکان و قتل آنها امرار معاش می کند. از آنجا که نه خواهرش و نه مادرش او را به رسمیت نمی شناسند

صحنه1: ظهر سالن پذیرایی یک پانسیون کوچک

مارتا و مادرش بهمراه پیرمردی لوس ، مهمانخانه ای را اداره می کنند که در آن مسافران انفرادی ثروتمند را می کشند. مارتا می خواهد پول کافی برای رفتن و زندگی در کنار دریا را بدست آورد.

جان به خانه ای که 20 سال پیش ترک کرده بازگشت. او شنیده است پدرش مرده است. او انتظار داشت که به عنوان پسر ولگرد مورد استقبال قرار گیرد ، اما مادرش او را نمی شناسد.


صحنه2: اتاق خواب ، عصر

مارتا کمی با جان گرم می گیرد ، اما وقتی او به او علاقه مند می شود هم آغوشی با او را رد می کند و تصمیم می گیرد او را بکشد. او یک فنجان چای دارویی برایش می آورد. مادر سعی می کند چای را بازیابی کند اما خیلی دیر شده است. جان سعی می کند احساسات خود را به او ابراز کند ، اما مادر بی شخصیت پاسخ می دهد. وقتی جان به خواب می رود ، مارتا پول او را می گیرد و آنها آماده می شوند تا او را در رودخانه بیندازند.
و در ادامه ...

کتاب سوء تفاهم

آلبر کامو
آلبر کامو، زاده ی ۷ نوامبر ۱۹۱۳ و درگذشته ی ۴ ژانویه ۱۹۶۰، نویسنده، فیلسوف و روزنامه نگار فرانسوی بود. او یکی از نویسندگان بزرگ قرن بیستم و خالق کتاب مشهور بیگانه است.پدرش «لوسین کامو» فرانسوی فقیری بود که در الجزیره برزگری می کرد و در آنجا با زن خدمتکاری که اهل اسپانیا بود ازدواج کرد و صاحب دو فرزند به نام های لوسین (هم نام پدر) و آلبر شد. کودکی کامو در یک زندگی فقیرانه ی طبقه ی کارگری سپری شد. او در تعطیلات تابستانی در برابر دریافت دستمزدی اندک در مغازه ها کار می کرد؛ سپس به آموختن انگلیسی ...
قسمت هایی از کتاب سوء تفاهم (لذت متن)
مارتا: «تو خودت به من یاد نداده بودی که به هیچی اهمیت ندم؟ هیچی برام مهم نباشه؟» مادر: «آره، ولی من خودم تازه فهمیده م که اشتباه می کردم و توی این دنیایی که از هیچی نمی شه مطمئن بود بعضی چیزها قطعی هستن. امروز اون چیز قطعی برای من عشق یه مادر به پسرشه.»

«آخ! من آزادیم رو از دست داده م. جهنم از اینجاست که شروع می شه!»

مارتا: جنایت جنایته؛ آدم باید تصمیمش رو گرفته باشه. به نظرم تو هم از همون موقعی که داشتی جواب مسافر رو می دادی می دونستی. مادر: نه، من بهش فکر نکرده بودم. همین جوری از سر عادت جوابش رو دادم. مارتا: عادت؟ ولی تو خوب می دونی که این جور فرصت ها کم پیش می آد. مادر: بله، معلومه. ولی عادت با جنایت دوم شروع می شه. با اولی هیچی شروع نمی شه. اولی چیزیه که تموم می شه. بعدش، چون فرصت کم پیش می آد، فرصت ها پخش و پلا می شن بین سال ها و خاطره شونه که عادت رو تقویت می کنه. راستش، بعضی وقتا این فکر آرومم می کنه که اونایی که مال ما هستن هیچ عذابی نکشیدن. مشکل بشه اصلا اسمش رو جنایت گذاشت. فقط یه دخالت کوچیکه، یه تلنگر کوچیک به زندگی کسایی که نمی شناسیم. آره، معلومه که زندگی خیلی بی رحم تر از ماست. شاید برای همینه که نمی تونم احساس گناه بکنم.