کتاب رودهای ژرف

Deep Rivers
کد کتاب : 411
مترجم :
شابک : 978-964-448-346-2
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 368
سال انتشار شمسی : 1386
سال انتشار میلادی : 1958
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

برنده ی جایزه ی ملی فرهنگ پرو سال 1959

معرفی کتاب رودهای ژرف اثر خوزه ماریا آرگداس

شخصیت اصلی رمان رودهای ژرف، نوشته ی خوزه ماریا آرگداس، داستان را با این پیش فرض آغاز می کند که شهر کوهستانی کوسکو در پرو، همان «شهر بزرگ» است. ارنستو 14ساله که توسط خدمتکاران بزرگ شده، از آغاز سفری اکتشافی و ماجراجویانه به همراه پدر خانه به دوش و ولگردش، بسیار هیجان زده است. همزمان با سفر آن ها به کوسکو و درنهایت، شهری که ارنستو در آن به مدرسه ای کاتولیک می رود، قهرمان داستان، کارها و حرف های پدرش را با سکوتی توأم با تعجب زیر نظر دارد. زمانی که پدر تصمیم می گیرد که او باید در یک مدرسه ی شبانه روزی کاتولیک بماند، ارنستو باید باری دیگر زندگی در شرایط سخت و پیچیده را تحمل کند. رمان رودهای ژرف با استفاده از این پس زمینه، به موضوعاتی کلاسیک از قبیل اشتیاق و اضطراب های نوجوانی، درد بزرگ نبود پدر و چالش های ورود به بزرگسالی پرداخته است.

کتاب رودهای ژرف

خوزه ماریا آرگداس
خوزه ماریا آرگداس ، ‏زاده ی ۱۸ ژانویه ۱۹۱۱ و درگذشته ی 2 دسامبر ۱۹۶۹ میلادی، رمان نویس و شاعر پرویی بود. او شناخت دقیقی از فرهنگ سرخپوستی آمریکای لاتین داشت.وی سه رمان و چند مجموعه شعر از خود به جای گذاشته است. اکثر آثار این نویسنده به زبان اسپانیایی خلق شده اند، اما برخی از سروده های او نیز به زبان بومی آمریکای جنوبی (کواچا) به رشته ی تحریر درآمده اند.در پایان سال ۱۹۶۹ خوزه ماریا آرگداس با شلیک گلوله خودکشی کرد. در آخرین نامه اش نوشت: «من اکنون صحنه را ترک می کنم، زیرا احساس می کنم و به ...
نکوداشت های کتاب رودهای ژرف
A great story wrapped up in a fascinating setting.
داستانی فوق العاده در پس زمینه ای حیرت آور.
Library Thing

A haunting and at times painful book to read.
کتابی به یاد ماندنی و در برخی مواقع دردناک.
Waveland

An essential part of the canon of the new Latin American literature.
بخشی حیاتی از آثار برتر ادبیات نوین آمریکای لاتین.
New Yorker New Yorker

قسمت هایی از کتاب رودهای ژرف (لذت متن)
بومی ها، به خصوص زنانشان، من را یکی از خودشان می دانستند، با این تفاوت که به خاطر سفیدپوست بودنم، تسلی بیشتری حتی نسبت به آن ها نیاز داشتم، و آن ها تسلی بی دریغی به من می دادند. اما تسلی باید در خود، هم ناراحتی داشته باشد و هم قدرت.

دو چیز از زمانی که حرف زدن را یاد گرفتم، در من وارد شده بودند: (1) محبت و عشق نامحدود بومی ها، عشقی که نسبت به یکدیگر و همچنین به طبیعت، زمین های مرتفع، رودخانه ها و پرندگان داشتند؛ و (2) تنفری که نسبت به عاملین درد و رنج شان در دل داشتند.

کودکی ام در میان آتش و عشق سپری شد.