سرانجام همه چیز تغییر کرد، ژنرال درگذشت و مرگ او هم اوریژنال بود. آزاداندیش و ملحد سابق بیش از حد ترسیده و اشک ریخته و پشیمان شده و دستور داده بود تمام علائم مذهبی را نصب کنند و مرد روحانی را احضار نمایند. دعا خوانده شد و مراسم تشریفات و مذهبی دیگری اجرا گردید. بیچاره فریاد می زد که نمی خواهد بمیرد و حتی در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود از فومافومیچ تقاضا کرد او را به خاطر بدی هایی که کرده عفو نماید. این عمل او بعدا سرمایه گران بهایی برای فوما فومیچ شد. ولی لحظه ای قبل از اینکه روان ژنرال از جسم اش جدا شود، اتفاق زیر رخ داد: دختری که مادام لاژنرال از شوهر سابق اش داشت، یعنی عمه من. پراسکویا ایلینچنا که همیشه در خانه ژنرال به سر می برد و یکی از قربانی های او بود و در ده سال اخیری که بستری بود برایش صرف نظر نکردنی شده بود و با رفتار ملایم و شفقت آمیزی که داشت همیشه رضایتش را جلب می کرد، به طرف بستر ژنرال رفت و زار زار گریه کرد. ژنرال حتی هنوز قدرت آن را داشت که گیسوانش را بگیرد و آن را سه بار به شدت بکشد و از شدت غضب کف بر لب آورد.
«داستایفسکی» چه حقایقی را در مورد انسان ها آشکار کرد و چگونه به مسیر ادبیات، شکل و جهت داد؟
این مقایسه، با توجه به تعداد ترجمهها، سبب آشنایی بیشتر و بهتر با این شاهکار تاریخ ادبیات شده و در انتخاب ترجمهای که بیشتر میپسندید، کمکحالتان است.
در این مطلب قصد داریم به تعدادی از کتاب های کلاسیک کوتاه بپردازیم که انتخاب هایی عالی برای ورود به جهان آثار کلاسیک به شمار می آیند.
در این مقاله قصد داریم به حقایقی مهم، جالب توجه و کوتاه درباره ی زندگی فئودور داستایفسکی بپردازیم.
نویسندگان پرتعدادی در «ادبیات روسیه» ظهور کرده اند که ایده های ژرف، آثار ادبی و توانایی آن ها در داستان سرایی در طول زمان طنین انداز بوده است.
«شبهای روشن» نیز مانند همهی شاهکارهای داستایفسکی، از منظری انسانی و روانشناسانه پرداخت شده است.
داستان های او، یکی از اصلی ترین پایه های ادبیات روسیه را تشکیل می دهند.
کتاب خیلی خوب و ترجمه روان
اتفاقا برعکس ترجمه افتضاحه، همین کتاب رو با ترجمه حمیدرضا آتش برآب با نام ناشناس بخونید اونوقت متوجه میشید، این کجا و آن کجا...
این کتاب با نام *ناشناس* توسط جناب آتش برآب ترجمه شده که قبلا هرمس چاپ میکرد و جدیدا نشر پارسه. ترجمه ش به روز تره ولی امان از قیمتهای نشر پارسه🥲
مشکل از ترجمه نیست...در بین تمامی آثار جناب فیودور این اثر بسیار متفاوت(سطح پایین)و از لحاظ شخصیت پردازی محدود و درون مایه ضعیف میباشد...پیشنهاد میکنم..زندگی نامه استاد نوشته لئونید گروسمان رو مطالعه بفرمایید..تا به دلیل وجود همچنین آثار ضعیفی از این نویسنده بزرگ.پی ببرید.سپاس
دقیقا برعکس. این اثر حتی میتونه کنار شاهکارهای داستایفسکی قرار بگیره. اثر بیسیار مهمی هست در میان آثار داستایفسکی و سیر قلم و اندیشه ای که داستایفسکی داشته و از قضا اثریه که حتی تو روزگار خودش هم توجهی بهش نشد و خوب درک نشد متاسفانه که تا الان هم در بین آثار مهجور داستایفسکی است. نظر گروسمان هم در جای خود محترم و مردود یادداشتایی که بزرگان ادبیات و نقد ادبی در مورد اثر داشتن اهمیت اثر رو مشخص میکنه؛ فقط کافیه درباره این اثر به داستایفسکی شناس بزرگی مثل باختین رجوع کرد.
متاسفانه به علت ضعف ترجمه و انتشارات در چاپ مجدد و ویرایش آن این کتاب در بین آثار داستایفسکی بسیار ناشناخته مانده است.
این ترجمه افتضاحه یعنی واقعا کسی نمیتونست بهتر از این ترجمهکنه
منکه رفتم ترجمه آتش برآب هرمس رو تهیه کردم اینقدرر که داستان برام نامفهوم بود با ترجمه مهرداد مهرین!