1. خانه
  2. /
  3. کتاب یک روز به آسمان خواهم رفت

کتاب یک روز به آسمان خواهم رفت

3 از 1 رأی

کتاب یک روز به آسمان خواهم رفت

We Dream of Space
٪15
250000
212500
معرفی کتاب یک روز به آسمان خواهم رفت
کتاب «یک روز به آسمان خواهم رفت» رمانی نوشته ی «ارین انترادا کلی» است که نخستین بار در سال 2020 انتشار یافت. در سال 1986 همزمان با این که تمام مردم کشور بی صبرانه برای پرتاب فضاپیمای «چلنجر» انتظار می کشند، «کش»، «فیچ» و «برد» هر کدام با اضطراب های شخصی خودشان درگیر هستند. «کش» که عاشق بسکتبال است اما مچش به تازگی شکسته، ممکن است برای بار دوم در امتحانات پایه ی هفتم مردود شود. «فیچ» هر روز عصر، وقت خود را با دستگاه های بازی می گذراند و با احساساتی ناگهانی از خشم رو به رو می شود که خودش نیز علت آن را نمی داند. و «برد» آرزو دارد که به اولین فرمانده ی زن در فضاپیماهای «ناسا» تبدیل شود، اما این شخصیت نیز احساس می کند که انگار زندگی، او را فراموش کرده است. همزمان با نزدیکتر شدن زمان پرتاب «چلنجر»، معلم علوم بچه ها، پروژه ای را برای آن ها تعیین می کند. وقتی روز موعود فرا می رسد، زندگی همه ی آن ها به شیوه هایی غیرمنتظره دگرگون می شود
درباره ارین انترادا کلی
درباره ارین انترادا کلی
ارین انترادا کلی (Erin Entrada Kelly) نویسنده ادبیات کودکان فیلیپینی-آمریکایی است. وی برای سومین رمان خود، سلام، جهان، توسط انجمن خدمات کتابخانه ای به کودکان، مدال جان نیوبری 2018 را دریافت کرد. کلی متولد ایالات متحده و بزرگ شده در دریاچه چارلز، لوئیزیانا است، اما اکنون در نیو قلعه کانتی، دلاور، در نزدیکی فیلادلفیا، پنسیلوانیا زندگی می کند. مادرش از فیلیپین به ایالات متحده مهاجرت کرد. کلی دارای مدرک لیسانس از دانشگاه ایالتی مک نایس و کارشناسی ارشد هنرهای زیبا از کالج روزتمان است، جایی که دوره های سطح کارشناسی ارشد را در ادبیات کودکان تدریس می کند. 
ویژگی های کتاب یک روز به آسمان خواهم رفت
  • نامزد مدال نیوبری سال 2021
  • نامزد جایزه بهترین کتاب کودک و نوجوان گودریدز سال 2020
نکوداشت های کتاب یک روز به آسمان خواهم رفت

هر کسی که به علم، روابط خواهر-برادری و دوستی علاقه دارد، از خواندن این کتاب لذت خواهد برد.

Time

رمانی غنی و فراموش نشدنی.

Barnes & Noble

«کلی» با شفافیت و بینش های دقیق، قدرت شگفت انگیز کلمات را به تصویر می کشد.

Publishers Weekly
قسمت هایی از کتاب یک روز به آسمان خواهم رفت

بله، درست می گفت. هر وقت دنبال «فیچ» می گشتی، می توانستی او را در سالن بازی های پارک «دلور» که اسم رسمی اش «جادوگر پین بال» بود ولی بیشتر محلی ها آن را به سالن بازی خیابان «مین» می شناختند، پیدا کنی که با دستگاه «سرگرد ویرانی» بازی می کرد. دوست صمیمی اش، «ورن ریپس»، می گفت سازندگان این بازی از جنگ ستارگان تقلید کرده اند؛ البته «سرگرد ویرانی» قبل از جنگ ستارگان منتشر شده بود، اما... «ورن» بود دیگر.

ولی امروز اول ژانویه بود و «فیچ» در عید سال نو هدفی برای خودش تعیین کرده بود، این که یک چیز جدید را امتحان کند. آخرین بار که اینجا بود، خواهر دوقلویش همراهش آمده بود و مسحور دستگاه ستاره درخشان و سفینه فضایی و چراغ هایش شده بود.

خواهرش دوست نداشت بازی کند، علاقه ای به بازی های کامپیوتری نداشت ولی تلاش کرد «فیچ» را قانع کند که شانسش را امتحان کند. «فیچ» پریده بود بهش و گفته بود بی خیالش بشود، ولی بعد عذاب وجدان گرفته بود. برای همین امروز صبح رفته بود سراغ دستگاه پین بال، گرچه دیگر هیچ کس پین بال بازی نمی کرد. حالا هم که این اتفاق افتاده بود.

نظر کاربران در مورد "کتاب یک روز به آسمان خواهم رفت"
1 نظر تا این لحظه ثبت شده است

کتابش عالیه، برای سنین 12 یا 13 سال. خودم با این کتاب کتابخون شدم

1403/09/01 | توسطکاربر سایت
0
|