کتاب راه نرفته

The Wild Path
کد کتاب : 83920
مترجم :
شابک : 978-6222741419
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 244
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 2020
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب راه نرفته اثر سارا آر بامن

کتاب «راه نرفته» رمانی نوشته «سارا بامن» است که نخستین بار در سال 2020 به انتشار رسید. برادر هجده ساله «کلر» یعنی «اندی»، در آسایشگاه است و تحت معالجه به خاطر اعتیاد به قرص های آرام بخش. مادرش، شغل حسابداری خود را ماه ها قبل از دست داد. درآمد پدر معلمش برای درمان «اندی» و تأمین مخارج خانواده اصلا کافی نیست، و همینطور برای نگهداری از دو اسب آن ها، «سانی» و «سم». «کلر» نمی تواند زندگی بدون این دو اسب را تصور کند. او به امید جلوگیری از فروش آن ها از طریق برنده شدن در نمایشگاه تاریخ مدرسه، در مورد استفاده های تاریخی انسان ها از اسب ها و همچنین فواید این حیوانات در دنیای کنونی تحقیق می کند. او وقتی تکه ای از یک روزنامه قدیمی درباره سانحه ای همراه با مرگ چند اسب را می یابد، فکر می کند که آن ها با اسب هایی در ارتباط هستند که او در جنگل مشاهده کرده است—اسب هایی که هیچکس به جز او آن ها را نمی بیند.

کتاب راه نرفته

سارا آر بامن
سارا بامن نویسنده کتاب "نوری در دریاچه" و یک معلم انگلیسی سابق دبیرستان و راهنمایی است که اکنون به عنوان مشاور آموزشی کار می کند. وی از کالج گرینل و دانشگاه میشیگان فارغ التحصیل شد و سپس به تدریس انگلیسی در خارج از کشور در سه کشور مختلف ادامه داد. پس از گذراندن چند سال در روستای شمال شرقی ورمونت، وی اخیراً به همراه همسرش و دو فرزندشان به میشیگان بازگشت.
نکوداشت های کتاب راه نرفته
A hopeful, heartfelt story about one girl's search for legendary horses.
داستانی امیدبخش و پراحساس درباره جست و جوی یک دختر برای اسب هایی افسانه ای.
Barnes & Noble

Not only a magical story, but an important one.
نه تنها یک داستان جادویی، بلکه قصه ای بااهمیت.
Dusti Bowling, bestselling author.

A sensitive look at the ripple effects of addiction.
نگاهی پراحساس به تأثیرات ادامه دار اعتیاد.
Publishers Weekly Publishers Weekly

قسمت هایی از کتاب راه نرفته (لذت متن)
امروز هوا روشن و کمی سرد است. ساقه های ذرت می لرزند و مثل دریا می درخشند. البته هوا خوب است، پس سرم را بالا می گیرم و پلک هایم را تا نیمه می بندم و به آبی آسمان نگاه می کنم.

من در چنین صبحی متولد شدم. برای همین هم اسمم را گذاشته اند «کلر». «کلر» در زبان فرانسوی یعنی روشن و زلال. پدر و مادرم همیشه می گویند: «از اول همینطور بودی و هنوز هم همینطوری هستی.»

آن ها نمی دانند وقتی در فکر «اندی» یا مدرسه هستم یا وقتی فکر می کنم چطور می شود به جای فرستادن «سانی» و «سم» به اسطبلی جدید در انبار کاه خودمان مراقبشان باشم، چه آشوبی در دلم به پا می شود.