داستانی هولناک درباره ی زیبایی.
مبتکرانه.
خارق العاده.
«تو»، واژه ای که از آن من است، آنگاه که شبح وار در همه ی ابعاد زمان و مکان، حتی فراتر از مرگ، حرکت می کند.
دست نوشته ها را به کناری می گذاری و به طبقه ی پایین می روی. در این فکری که آئورا صبح ها فقط در یکجا می تواند باشد ( جایی که پیرزن آزمند برایش تعیین کرده است...) آئورا جامه ی سبز پوشیده، لباس خانه ای از تافته ی سبز که چون نزدیک می شود، ران های مهتاب گونش از آن بیرون می افتد. یک زن، چندان که نزدیکتر می شود با خود تکرار می کنی، یک زن، نه دختر دیروزی: دختر دیروزی ( بر انگشتان آئورا، بر کمرگاهش دست می سایی ) بیست سالی بیش نداشت؛ زن امروزی ( گیسوی پریشان و گونه ی پریده رنگش را نوازش می کنی ) چهل ساله می نماید. از دیروز تا امروز چیزی در چشمان سبزش سخت شده است، سرخی لبانش به بالاتر از حد معمول کشیده شده، چنان که گویی می خواسته است شکلکی شادمانه به لبانش بدهد، لبخندی زورکی، چنان که گویی لبخندش همچون آن گیاه درون حیاط، طعمی آمیزه شهد و شرنگ دارد. وقت آن نداری که به چیزی دیگر فکر کنی.
چون بیدار می شوی، دست دراز می کنی تا شانه ی آئورا را لمس کنی، اما دستت تنها به بالشی می ساید که هنوز گرم است و ملافه ای سپید که می پوشاندت.
به هر طرف نگاه کنید، با داستان ها روبه رو می شوید. از گذشته های خیلی دور که اجداد ما دور آتش می نشستند و داستان تعریف می کردند تا به امروز که شبکه های تلویزیونی، سریال های محبوبی تولید می کنند
در دست گرفتن جایزه نوبل ادبیات برای همه نویسندگان یک آرزو و رویا است. اما این رویا برای همه محقق نشد.
سورئالیسم را بیشتر با هنرهای تجسمی می شناسند اما در واقع، این جنبش نه تنها در هنرهای تجسمی، بلکه در ادبیات ریشه دارد.
وقتی که آثار کلاسیک را مطالعه می کنید، در واقع در حال خواندن کتاب هایی هستید که نقشی اساسی در شکل گیری چگونگی نوشتن و خواندن ما در عصر حاضر داشته اند
عالی عالی. شیفته ترجمه استاد کوثری شدم
کتاب چالش برانگیزی هست ، به نظر من برای درک بهتر داستان باید دو بار خونده بشه ، یعنی پس از اینکه پیوست کتاب رو خوندی باید برگردی و یه مرتبه دیگه کتاب رو بخونی ....
کتاب همه پسندی نیست و مخاطب خاص خودش رو داره مثلا اگه به ژانر و مکتب سورئالیسم علاقه داشته باشی . یا حداقل با کتابهای دیگه فوئنتس شروع کنین بعدا سراغ این کتاب بیان . کتاب موضوع گنگی داره و به حالت دوم شخص نوشته شده در حالیکه خیلی کوتاه ست ( فقط 50 صفحه اش داستانه ) ولی ذهن رو درگیر میکنه . کتاب یه پیوست داره به اسم ( چگونه آئورا رو نوشتم ؟ ) که شاید این رو اول بخونین درکش بهتر باشه و اولین ترجمه ای بود که از عبدالله کوثری خوندم . نمیدونم متن اینجوری بود یا ترجمه ولی برام روان نبود و بعضی جملهها رو دوباره میخوندم تا متوجه بشم ( میدونم چه طرفدارهای افراطیه داره و شاید بعدا در پاسخ به کامنتم دعوایی شکل بگیره و من رو بی سواد و کم سواد خطاب کنن دوستان . ولی خواستم نظر صادقانه ام رو بگم و دلم میخواد احترام هم رو نگه داریم )
خیلی خوب بود...من که حسابی لذت بردم.داستان جالب و پیچیده ای داشت .بخش پایانی کتاب که توضیحات نویسنده دربارهی چطور نوشته شدن "آئورا" هست هم به اندارهی خود کتاب شیرین و خواندنی بود
خیلی خوب بود...من که حسابی لذت بردم.داستان جالب و پیچیده ای داشت .بخش پایانی کتاب که توضیحات نویسنده دربارهی چطور نوشته شدن "آئورا" هست هم به اندارهی خود کتاب شیرین و خواندنی بود
داستانی کوتاه، خیالانگیز و لذتبخش
دوم شخص، دوم شخص و دوم شخص
خب! بعدش؟
یک نوشته کوتاه به سبک دوم شخص و مجیکال رئالیسم