آثاری که شروع کننده ی مسیرهای حرفه ایِ درخشانی بودند و در برخی موارد، یک شَبه خالق خود را به شهرت رسانده اند.
در این مطلب به شکل مختصر با برخی از برترین نویسندگان در «ادبیات آمریکا» آشنا می شویم
دو نیرو در دنیا وجود دارد؛ یکی شمشیر است و دیگری قلم. نیروی سومی نیز هست که از آن دو قدرتمندتر است: نیروی زنان.
وقتی «تونی موریسون»، نخستین زن سیاه پوست برنده ی «جایزه ی نوبل ادبیات»، رمان «دلبند» را به «60 میلیون نفر و بیشتر» تقدیم کرد، می خواست نگرش همگان را درباره ی بردگی سیاه پوستان به چالش بکشد.
بنظرم بهترین و تکان دهندهترین قسمت داستان اون قسمت مربوط به کشتن دختر کره ای و البته فرار مایک از تبمارستان و رفتن به طرف خانه کشیش بود. “- جنازه میفروشند؟برای چه کاری؟ +خب،میدانی،دکترها باید روی جنازههای فقرا کار کنند تاجان ثروتمندان را نجات دهند.”
روحی آدمها در طول دوران میپردازد،زخم هایی که در ظاهر افراد دیده نمیشود و جامعه آمریکایی نیز خواهان التیام این زخمها نیست نویسنده در طول داستان علاوه بر این موضوعها بنظرم علیه بعضی موضوعات درمورد ضدزنان(قضیه مربوط به سی،خواهر مایک) و اتفاقات مربوط به جنگ که تاثیر زیادی بر زندگی مردم گذاشته بود،انتقاد میکند
شروع داستان به شکلی مخوف و ترسناک در تیمارستانی که در اون فرانک مانی(که بر خلاف فامیلش فقیر است)بستری شده و فرانک تصمیم میگیرداز آنجا فرار کند.این شروع داستان به تعلیق ، کشش داستان و اشتیاق خواننده به خواندن داستان کمک میکنه. در طول داستان راوی عوض شده و زمان داستان گاهی بین خاطرات و حال عوض میشه. نویسنده در طول داستان توجه ویژه ای به تبعیض نژاد و رنگ در آمریکا دارد، در اغلب داستان فرهنگ سرمایه داری آمریکا که موجب مهاجرت در سیاه پوستان و عواقب و چالشهای فرهنگی این اتفاق است و به زخمهای درونی و