کتاب شبانه ی شیلی

By Night in Chile
کد کتاب : 12859
مترجم :
شابک : 978-6228137094‬‬
قطع : جیبی
تعداد صفحه : 168
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 2000
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

شبانه های شیلی
By Night in Chile
کد کتاب : 143639
مترجم :
شابک : 978-6229374399
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 111
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 2000
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب شبانه ی شیلی اثر روبرتو بولانیو

«شبانه شیلی» کتابی نوشته روبرتو بولانیو، نویسنده اهل شیلی است. این اثر در دسته ادبیات داستانی سیاسی قرار می گیرد که با کمک طنز و کمدی دوره ای از تاریخ شیلی را مورد نقد قرار می دهد.
«شبانه شیلی» که از زاویه دید اول شخص روایت می شود درباره مردی به نام پدر اوروتیا است که پیر و بیمار به تنهایی زندگی می کند. این رمان در طول یک شب اتفاق می‌افتد و به نظر می رسد که آخرین شب زندگی مرد پیر است. سراسر داستان مونولوگی است که کشیشی تب دار و شکست خورده آن را روایت می کند. داستان به طور مداوم میان توهم‌ و واقعیت رفت و برگشت می کند. پدر اوروتیا معتقد است که تا مرگ فاصله ای ندارد. تب باعث هذیان های مرد بیمار می شود و کشیش پیر در توهم خود هیولاهای ترسناکی را ملاقات می کند. همچنین چهره های ادبی و سیاسی نیز در فضای ذهنی تب آلود پدر اوروتیا رفت و آمد می کنند. شاعر شیلیایی پابلو نرودا، نویسندۀ آلمانی ارنست یونگر و ژنرال پینوشه از آن دست افرادی هستند که کشیش آن ها را در ساعات پایانی زندگی خود ملاقات می کند. پدر اوروتیا در ابتدا با جملاتی کوتاه به روایت پیوستن خود به کلیسا می پردازد. او سپس دلایل علاقه خود به ادبیات و نوشتن نقدهای ادبی را شرح می دهد. اوروتیا در ادامه از زمانی می گوید که برای آموزش مارکسیسم به پینوشه و ژنرال های ارشدش پس از کودتا و مرگ رئیس جمهور آلنده انتخاب شده بود. او روایت ملاقات خود با پینوشه را شرح می دهد. پدر اوروتیا ناآگاهی پینوشه درباره مارکسیسم را روایت می کند و معتقد است که ژنرال کودتاچی شیلی بیسواد است.
این رمان در واقع بیانیه ای انتقادی از سوی نویسنده نسبت به هنرمندانی است که برای پوشاندن واقعیت به هنر پناه برده اند. نویسنده معتقد است که هنرمندان از زیبایی شناسی به عنوان راهی برای جلوگیری از نمایان شدن واقعیت های خشن هستی استفاده می کنند.

کتاب شبانه ی شیلی


ویژگی های کتاب شبانه ی شیلی

«روبرتو بولانیو» از نویسندگان برجسته در ادبیات آمریکای لاتین

روبرتو بولانیو
روبرتو بولانیو، زاده ی 15 ژوئیه 1953 و درگذشته ی 28 آوریل 2003، نویسنده و شاعر شیلیایی و از پیشگامان موج نوی داستان نویسی آمریکای جنوبی است.او زندگی ای را از سر گذراند که مشخصه ی اصلی اش آوارگی بود. پدرش راننده کامیون و مادرش معلم بود. در زمان کودکی بولانیو، او و خانواده اش بین شهرهای مختلف شیلی سرگردان بودند و بالاخره در سال 1968 به مکزیکوسیتی مهاجرت کردند. در این زمان، اشتهای او به ادبیات سر باز کرد و چنان حریصانه می خواند که به بت تمام زندگی اش، خورخه لوئیس بورخس پهلو می زد.روبرتو هر چه به...
نکوداشت های کتاب شبانه ی شیلی
A heart-stopping and hypnotic work from an astonishing writer.
اثری نفسگیر و مسحورکننده از نویسنده ای حیرت انگیز.
Barnes & Noble

A wonderful torrent of emotion, a brilliant historical meditation, a captivating fantasy.
یک سیل شگفت آور از عاطفه، یک تأمل تاریخی درخشان، یک فانتزی جذاب.
Susan Sontag

One of the finest early works by legendary Chilean writer, Roberto Bolaño.
یکی از بهترین آثار متأخر نویسنده ی شیلیایی افسانه ای، «روبرتو بولانیو».
Penguin

قسمت هایی از کتاب شبانه ی شیلی (لذت متن)
میرانم ولی هنوز گفتنی بسیار دارم. پیش از این آرامش داشتم. آرمیده و آسوده بودم. اما ناگهان همه‌چیز برآشفت. تقصیر از آن جوانک فرتوت است. در آرامش بودم. لیک دیگر آرام ندارم. چیزهایی هست که روشن باید کرد. پس بر آرنج خود تکیه می‌زنم، سر نجیب و لرزان خویش فراز می‌آورم، در خاطره‌ها غور می‌کنم و از آن میان سرگذشت‌هایی بیرون می‌کشم که نقش بر آب خواهد کرد بدگویی‌های بدخواهانهٔ جوانک فرتوت را که از بهر ننگین کردن نام من به شبی توفانی جار زده است. زهی خیال باطل. آدمیزاده باید که مسئولیت‌پذیر باشد و من همیشه بوده‌ام. آدمیزاده تعهد اخلاقی دارد که مسئولیت کارهای خویش به گردن گیرد و این تعهد بر سخنان وی نیز هست و هم بر سکوتش. آری، سکوتش، از آنکه سکوت نیز به آسمان رود و خداوند آن را شنود و هم‌اویش فهم کند و بس و قادر و قابل است به داوری.
از ترجمۀ ونداد جلیل
در چند متری نرودا ایستاده بودم و میان من او شب بود و ماه، تندیس سوار و گیاهان شیلی، جنگل شیلیایی و وقار ناپدیدار سرزمین ما. شک ندارم که جوانک فرتوت هیچ نقلی از این دست ندارد. هرگز نرودا را ندیده است. از نویسندگان بزرگ جمهوری شیلی هیچ‌کدام را به عینیت و صراحتی ندیده است که من نرودا را دیدم. چه بهایی شاید بردن بدانکه پیش و پس از این دیدار چه پیش آمد؟ نرودا بود که شعرهایی مر ماه را می‌خواند و خطاب می‌کرد کانی‌های زمین و ستارگان را که ماهیتشان جز به فراست بر ما نمودار نیاید. من آنجا بودم و از سرما می‌لرزیدم و ناگهان می‌پنداشتم که چوخایم چندین شماره به تنم گشاد باشد، چون کلیسای جامعی که من برهنه و بهوش‌گشته در اندرون آن روزگار بگذرانم. نرودا بود که زمزمه‌های وی را نیک درنمی‌یافتم لیک از دم نخست به گوهر ذات با من سخن می‌گفت.
از ترجمۀ ونداد جلیلی