دستاوردی موفقیت آمیز.
با نوعی ویژگی رویاگونه.
به شکل عجیبی هیجان انگیز.
چشمانم چون مهتاب در هوای مکزیک سوسو می زد و بر تندیس ها آرام می گرفت؛ بر چهره های مبهوت، بر انبوه سایه ها، بر اشباحی که تنها داراییشان آرمان شهری از کلمه بود. تنها یک کلمه، کلمه ای مفلوک. مفلوک؟ بله. باید گفت بی نهایت مفلوک.
آنجا کنار آن ها بودم. چون جز حافظه ام هیچ نداشتم. وقایع با تمام جزئیات در خاطرم حک شده بود.
پای یکی دو عشق هم در میان بود. عشق هایی شکست خورده که بیش از یک شب یا حداکثر به اندازه ی تعطیلات آخر هفته دوام می آوردند و نقش من در این میان، بیشتر روان درمانگر بود تا عاشق.
بیش از هر ژانر و سبک دیگر، این «رئالیسم جادویی» بود که دوران شکوفایی «ادبیات آمریکای لاتین» را در قرن بیستم تعریف کرد
داستانی سخت، پر از اسم نویسندگان و شاعران آمریکای جنوبی. به نظرم داستان خیلی جهان شمول نیست، بیشتر برای مردم آمریکای جنوبی بصورت عام و بصورت خاص برای اهل ادبیات آمریکای جنوبی مناسب است، احتمالا این گروه بیشتر با موضوع داستان ارتباط برقرار میکنند.
داستانی سختخوان اما بسیار زیبا از بولانیو بزرگ