«اسیر قفقازی» کتابی نوشته لئو تولستوی، نویسنده روسی است. این اثر در دسته ادبیات داستانی با موضوع جنگ قرار میگیرد. تولستوی این رمان رادر سال 1872 براساس اتفاقی واقعی نوشته است.
«اسیر قفقازی» از جایی آغاز میشود که سربازی به نام ایوان ژیلین در جنگ نامهای از مادرش دریافت میکند. مادر از بیماری شدید خود در نامه نوشته و به آخرین آرزویش اشاره کرده است. مادر از ایوان خواسته تا پیش از مرگ او را ببیند. او همچنین به پسر وصیت کرده که تا قبل از مرگ مادرش ازدواج کند تا مادر بتواند در عروسی ایوان شرکت کند. سرباز ایوان برای دیدار با مادر مرخصی میگیرد و به همراه یکی از همرزمان راهی روستای محل زندگی خود میشود. آنها در راه برگشت به خانه از سوی دستهای از مردم دهقان اسیر میشوند که به تارتارها معروف هستند و در کوههای قفقاز زندگی میکنند. دهقانان قفقازی ایوان و دوستش را به اسارت گرفتهاند تا بتوانند از آنها برای باجگیری از حکومت استفاده کنند. در ادامه داستان «اسیر قفقازی» درباره تلاش سربازان جوان برای رهایی از زندان تاتارها است. آنها با روابطی که در میان دهقانان کوههای قفقاز به دست میآورند میتوانند کمکهایی را از مردم دهکدهای که در آن به اسارت گرفته شدهاند، دریافت کند. ایوان و دوستش دو بار برای فرار تلاش میکنند اما اولین نقشه آنها برای رهایی از اسارت با شکست رو به رو میشود اما در دومین تلاش برای فرار آنها موفق میشوند.
داستان «اسیر قفقازی» بر اساس حادثهای واقعی است که در زندگی لئو تولستوی زمانی که در ارتش روسیه خدمت میکرد، رخ داده است.
«زندانی کوهها» فیلمی روسی محصول 1996 است که بر اساس این رمان ساخته شده است.
کتاب اسیر قفقازی