1. خانه
  2. /
  3. کتاب مردان بدون زنان

کتاب مردان بدون زنان

2 ناشر این کتاب را منتشر کرده‌اند
3.7 از 1 رأی

کتاب مردان بدون زنان

Men Without Women
انتشارات: افق
ناموجود
39000
3.7 از 1 رأی

کتاب مردان بدون زنان

Men Without Women
ناموجود
190000
معرفی کتاب مردان بدون زنان
کتاب "مردان بدون زنان" دومین مجموعه از داستان های کوتاه "ارنست همینگوی" است که در سال 1927 به انتشار رسید و برخی از مهم ترین نوشته های ابتدایی وی را به خوانندگان عرضه داشت. در این چهارده داستان کوتاه، "ارنست همینگوی" مضامینی را ارزیابی می کند که در کارهای بعدی او نیز به چشم می خورد، مواردی همچون خسارات جنگ، روابط دشوار میان مردان و زنان و ورزش و قهرمانی. این داستان های درخشان عبارت اند از "کله شق"، "وطن به تو چه می گوید"، "تپه هایی مثل فیل سفید"، "آدمکش ها"، "مسابقه ی پنجاه هزار دلاری"، "در کشوری دیگر"، "حکایتی از آلپ"، " مسابقه ی سرعت"، "ده نفر سرخ پوست"، "امروز آدینه است"، "بازجویی ساده"، "حالا دراز می کشم"، "قناری سوغاتی" و "قصه ای پیش پا افتاده".
"مردان بدون زنان" نقطه عطفی در کارنامه "ارنست همینگوی" بود. او پیش از این خود را به عنوان یک رمان نویس قدرتمند و استثنایی اثبات کرده بود، اما با این داستان های کوتاه، نشان داد که چطور می توان در ابعاد چند صفحه ، صحنه ای را از حقیقت مطلق بازسازی کرده و جزئیاتی را به زندگی آورد که فقط توسط چشمان تیزبین یک هنرمند با استعداد و منحصر به فرد مشاهده می شود. مردان داستان های "ارنست همینگوی" گاوباز و بوکسور ، نوچه و اجیر و الکلی ، گانگستر و تفنگ به دست هستند. هر یک از داستان های کتاب "مردان بدون زنان" به سرسختی مردانه ای اشاره دارد که ظرافت دستان زنی آن را لمس نکرده است. نثر کتاب قاطع ، قدرتمند و غیر عاطفی ، خلاصه شده به حداقل و به نوعی در قلمروی آثار کلاسیک "ارنست همینگوی" قرار دارد.
درباره ارنست همینگوی
درباره ارنست همینگوی
ارنست همینگوی در ۲۱ ژوئیه ی ۱۸۹۹ در اوک پارک ایالت ایلینوی متولد شد. پدرش کلارنس، یک پزشک و مادرش گریس، معلم پیانو و آواز بود. ارنست تابستان ها را به همراه خانواده اش در شمال میشیگان به سر می برد و در همان جا بود که متوجّه علاقه ی شدید خود به ماهیگیری شد.او پس از اتمام دوره ی دبیرستان، در سال ۱۹۱۷ برای مدّتی در کانزاس سیتی به عنوان گزارشگر گاهنامه ی استار مشغول به کار شد. در جنگ جهانی اول، داوطلب خدمت در ارتش شد امّا ضعف بینایی او را از این کار بازداشت در عوض به عنوان راننده ی آمبولانس صلیب سرخ در نزدیکی جبهه ی ایتالیا به خدمت گرفته شد. در ۸ ژوئیه ی ۱۹۱۸ مجروح شد و ماه ها در بیمارستان بستری بود.سبک ویژه اش در نوشتن، همینگوی را نویسنده ای بی همتا و بسیار تأثیرگذار کرده بود. در سال ۱۹۲۵ نخستین رشته داستان های کوتاهش، در زمانه ی ما، منتشر شد که به خوبی گویای سبک خاص او بود. خاطراتش از آن دوران که پس از مرگ او در سال ۱۹۶۴ با عنوان «عید متغیر» انتشار یافت، برداشتی شخصی و بی نظیر از نویسندگان، هنرمندان، فرهنگ و شیوه ی زندگی در پاریس دهه ی ۱۹۲۰ است.ارنست همینگوی بیشتر عمرش سرگرم ماجراجویی بود. از زخمی شدن در ایتالیا بر اثر اصابت ۲۰۰ تکه ترکش گلوله ی نیروهای اتریشی در خلال جنگ جهانی اول تا شرکت در خط مقدم جبهه های جنگ داخلی اسپانیا یا سفرهای توریستی به حیات وحش آفریقا تا ماهیگیری و شکار حیوانات وحشی و زندگی در کوبا. او سرانجام با اسلحه ی شکاری خودکشی کرد.
نکوداشت های کتاب مردان بدون زنان

به طرز دردناکی عالی اند و هیچکس نمی تواند درخشش آن ها را انکار کند.

Nation
قسمت هایی از کتاب مردان بدون زنان

مانوئل گارسیا از پله های دفتر دون میگوئل ریتانا بالا رفت. چمدانش را گذاشت زمین و در زد. جوابی نیامد. مانوئل حس کرد کسی توی اتاق است. این احساس از پشت در به او دست داد. صدا زد: « ریتانا. » و گوش ایستاد. جوابی نیامد. مانوئل زیر لب گفت: « می دانم که توی اتاق است. » در را محکم کوبید و گفت: « ریتانا. » کسی از توی دفتر جواب داد: « کی هستی؟ » مانوئل گفت: « منم! مانولو. » صدا پرسید: « چه می خواهی؟ » ــ می خواهم کار کنم. کلیدی توی قفل چرخید. در، یک مرتبه باز شد. مانوئل چمدان به دست رفت تو. مردی ریزه اندام پشت میزی ته اتاق نشسته بود. بالای سرش کله ی گاوی را پر کرده بودند. کار تاکسی درمیستهای مادرید بود. دور تا دور اتاق عکس های قاب شده و تابلوهای میدان گاوبازی به چشم می خورد. مرد ریزه اندام مانوئل را تماشا می کرد. گفت: « گمان می کردم تو را کشته اند! » مانوئل با انگشت روی میز ضرب گرفت. مرد چشم از او نمی گرفت. ریتانا پرسید: « امسال چند تا بازی داشتی؟ » جواب داد: « فقط یکی. » مرد ریزه اندام گفت: « فقط همان یکی بود؟ » ــ بله، فقط همان یکی بود. ریتانا گفت: « خبرش را توی روزنامه خواندم. » تکیه داد به صندلی و چشم دوخت به مانوئل. مانوئل به کله ی گاو نگاه کرد. قبلا آن را خیلی دیده بود. یک جور رابطه ی خانوادگی با آن داشت. آن گاو نه سال پیش، برادرش را که چشم و چراغ دوستان به حساب می آمد، کشته بود. مانوئل آن روز را هرگز از یاد نمی برد. روی کنده ی بلوط زیر کله ی گاو یک پلاک برنجی بود. مانوئل نمی توانست آن را بخواند، اما فکر می کرد ممکن است یادبود برادرش باشد. طفلک بچه ی خوبی بود.

مقالات مرتبط با کتاب مردان بدون زنان
نویسندگان پیشگام در قالب «فلش فیکشن»
نویسندگان پیشگام در قالب «فلش فیکشن»
ادامه مقاله
نویسندگان بزرگ با اختلال روانی
نویسندگان بزرگ با اختلال روانی

پژوهشگران در سال های اخیر، به ارتباطاتی میان شباهت های اعصاب شناختیِ بیماری های روانی، و خلاقیت در ذهن اشاره کرده اند.

نگاهی به دوستی های میان نویسندگان بزرگ
نگاهی به دوستی های میان نویسندگان بزرگ

دوستی های ادبی، روابطی جالب توجه و تأثیرگذار هستند.

برترین نویسندگان در «ادبیات آمریکا»
برترین نویسندگان در «ادبیات آمریکا»

در این مطلب به شکل مختصر با برخی از برترین نویسندگان در «ادبیات آمریکا» آشنا می شویم

توصیه های «جویس کارول اوتس» درباره هنر خلق «داستان کوتاه»
توصیه های «جویس کارول اوتس» درباره هنر خلق «داستان کوتاه»

در این مطلب، نکاتی ارزشمند را درباره ی چگونگی نوشتن داستان های کوتاه خوب با هم می خوانیم

زنگ‌ها برای مرگ به صدا در می‌آیند
زنگ‌ها برای مرگ به صدا در می‌آیند

کتاب تحسین شده‌ی «زنگ‌ها برای که به صدا در می‌آیند» رمانی است از ارنست همینگوی نویسنده‌ی نام‌دار و برجسته‌ی آمریکایی که آوازه‌ی او و آثارش تمام مرزها را در سراسر جهان در هم نوردیده است.

چگونه از همینگوی داستان‌نویسی بیاموزیم؟
چگونه از همینگوی داستان‌نویسی بیاموزیم؟

نثر همینگوی را می توان در میان پراحساس ترین و لطیف ترین متون ادبی در نظر گرفت که با قدرتی کم نظیر، مخاطب را کاملاً به دنیا و حال و هوای شخصیت های داستان هایش منتقل می کند.

نظر کاربران در مورد "کتاب مردان بدون زنان"
2 نظر تا این لحظه ثبت شده است

داستان‌های کتاب سر وته نداشت یا من قدرت درکشو نداشتم اصلا جذاب نبود فقط وقتم با خوندنش هدر رفت

1399/12/11 | توسطمژگان - کاربر سایت
0
|

این کتاب رو دوست نداشتم، ترجمه خوبی داشت ولی به نظرم فاقد بالا و پایین رفتن سیر داستانی بود.

1399/05/28 | توسطمحمد جواد آزادی مقدم
2
|