کتاب سیلاب های بهاری

The Torrents of Spring
کد کتاب : 279
مترجم :
شابک : 978-600-6687-85-8
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 104
سال انتشار شمسی : 1393
سال انتشار میلادی : 1926
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

نویسنده ی کتاب برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات سال 1954

معرفی کتاب سیلاب های بهاری اثر ارنست همینگوی

رمان سیلاب های بهاری در میشیگان شمالی گذشته و داستان دو مرد را پی می گیرد که در کارخانه ی پمپ سازی کار می کنند: یوگی جانسون که کهنه سرباز جنگ جهانی اول است و نویسنده ای به نام اسکریپس اونیل. هر دوی این شخصیت ها به دنبال زن رویایی خود هستند، اگرچه ایده آل هایشان با هم متفاوت است. در شروع داستان، اونیل از کتابخانه به منزلش برمی گردد و درمی یابد که همسر و دختر کوچکش یادداشتی برای او گذاشته و خانه را ترک کرده اند. پس از این اتفاق، اونیل که بسیار از تنهایی رنج می برد، با پیشخدمتی انگلیسی به نام دیانا آشنا شده و بی درنگ از او درخواست ازدواج می کند. با این حال، اونیل خیلی زود از لهجه ی انگلیسی و تمایلات عجیب و غیرمعمول دیانا خسته می شود. رمان سیلاب های بهاری با داستانی بسیار سرگرم کننده و جذاب، پنجره ای رو به آغاز مسیر ارنست همینگوی به عنوان داستان سرا و نویسنده ای صاحب سبک است.

کتاب سیلاب های بهاری

ارنست همینگوی
ارنست همینگوی در ۲۱ ژوئیه ی ۱۸۹۹ در اوک پارک ایالت ایلینوی متولد شد. پدرش کلارنس، یک پزشک و مادرش گریس، معلم پیانو و آواز بود. ارنست تابستان ها را به همراه خانواده اش در شمال میشیگان به سر می برد و در همان جا بود که متوجّه علاقه ی شدید خود به ماهیگیری شد.او پس از اتمام دوره ی دبیرستان، در سال ۱۹۱۷ برای مدّتی در کانزاس سیتی به عنوان گزارشگر گاهنامه ی استار مشغول به کار شد. در جنگ جهانی اول، داوطلب خدمت در ارتش شد امّا ضعف بینایی او را از این کار بازداشت در عوض به عنوان راننده ی آمبولانس صلیب س...
نکوداشت های کتاب سیلاب های بهاری
A gem from the greatest American writer of the twentieth century.
جواهری از بزرگ ترین نویسنده ی آمریکایی قرن بیستم.
Amazon Amazon

Fantastic.
شگفت انگیز.
Academia

With wonderful parodies.
با شوخی های حیرت آور.
Penguin

قسمت هایی از کتاب سیلاب های بهاری (لذت متن)
یوگی جانسون جلوی پنجره کارخانه بزرگ پمپ سازی شهر میشیگان ایستاده بود و بیرون را نگاه می کرد. بهار به زودی از راه می رسید. یوگی جانسون توی این فکر بود که ممکن است حرف این یارو نویسنده هاچینسون که می گفت اگر زمستان از راه برسد، ممکن است که بهار از پی آن بیاید، این بار هم درست از آب در بیاید؟

در نزدیکی یوگی، با یک پنجره فاصله، اسکریپس اونیل، ایستاده بود، یک مرد لاغر و دراز که صورتی کشیده داشت. هر دو ایستاده بودند و به محوطه خالی کارخانه پمپ سازی نگاه می کردند.

اکنون هیچ فایده ای نداشت. به دست آوردن چیزی که از دست رفته بود، چیزی که گریخته بود، هیچ فایده ای نداشت.