وقتی نیک پیچید به جاده ای که از میان باغ های میوه می گذشت، باران بند آمد. میوه ها را چیده بودند و باد پاییزی میان درختان برهنه می وزید. نیک ایستاد و سیبی را که روی علف های کنار جاده افتاده بود و از باران برق می زد برداشت. سیب را در جیب کت کوتاه و سنگینش گذاشت. و...
هیچ چیز دیگر مهم نبود.باد همه چیز را پاک کرده وبرده بود.هنوز می توانست شنبه شنبها سری به شهر بزند فرصت خوبی بود،نباید از دست می داد.
پژوهشگران در سال های اخیر، به ارتباطاتی میان شباهت های اعصاب شناختیِ بیماری های روانی، و خلاقیت در ذهن اشاره کرده اند.
دوستی های ادبی، روابطی جالب توجه و تأثیرگذار هستند.
در این مطلب به شکل مختصر با برخی از برترین نویسندگان در «ادبیات آمریکا» آشنا می شویم
کتاب تحسین شدهی «زنگها برای که به صدا در میآیند» رمانی است از ارنست همینگوی نویسندهی نامدار و برجستهی آمریکایی که آوازهی او و آثارش تمام مرزها را در سراسر جهان در هم نوردیده است.
نثر همینگوی را می توان در میان پراحساس ترین و لطیف ترین متون ادبی در نظر گرفت که با قدرتی کم نظیر، مخاطب را کاملاً به دنیا و حال و هوای شخصیت های داستان هایش منتقل می کند.
داستانی بسیار بسیار کوتاه و جذاب