کتاب گربه های آدمخوار

Man-eating cats
کد کتاب : 2940
مترجم :
شابک : 9789647253505
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 132
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2011
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 16
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب گربه های آدمخوار اثر هاروکی موراکامی

"گربه های آدمخوار" کتابی است از "هاروکی موراکامی" که مجموعه ی شش داستان با مضامین وهم آلود و خیال انگیز را دربردارد. هر کدام از این داستان ها شبیه یک خواب یا بهتر بگوییم، کابوس هستند که شخصیت ها در تلاش اند تا خود را از این کابوس شوم نجات دهند. اما علی رغم دست و پا زدن های مداوم، همه به این واقعیت گریزناپذیر آگاهند که راه نجاتی وجود ندارد.
"موراکامی" داستان هایش را با روندی واقع گرایانه آغاز می کند. اما دیری نمی پاید که با پیش رفتن قصه، این فضای رئال، با مالیخولیای مخصوص نویسنده مسموم می شود و به سمت نوشته ی سورئال می رود. شخصیت های کتاب "گربه های آدمخوار"، با وجود برخوردار بودن از نام و نشان ژاپنی، خلق و خویی جهانی دارند و نشانگر قصه ی افرادی هستند که می توانند در هر ملیت و فرهنگی مشاهده شوند. تمام آن ها در مرز میان واقعیت و خیال قدم بر می دارند و گویی محکوم هستند که هرگز این فضا را ترک نکنند.
علاوه بر داستان "گربه های آدمخوار" ، قصه های "پروانه ی شب تاب"، "اتفاق، اتفاق، اتفاق"، "خرچنگ ها"، "تونی تاکیتانی" و "نفر هفتم" داستان های دیگری هستند که "هاروکی موراکامی" با ظرافت تمام آنان را پردازش کرده است. در ابتدای خواندن اثر، ممکن است ارتباط محسوسی میان قصه ها به چشم نیاید؛ اما در انتهای خوانش مجموعه، این شبکه ی عظیم و ظریف از جزییات مد نظر نویسنده، واقعیت خود را می نمایاند و مشخص می شود که این قاب عکس بزرگ در واقع پازلی است که هر داستان گوشه ای از آن را منعکس کرده و با پایان یافتن مجموعه، این تصویر بزرگ با قامت تاریک مرگ که بر آن سایه انداخته، خودنمایی می کند.

کتاب گربه های آدمخوار

هاروکی موراکامی
هاروکی موراکامی در ۱۲ ژانویه ۱۹۴۹ در کیوتو ژاپن به دنیا آمد. در سال ۱۹۶۸ به دانشگاه هنرهای نمایشی واسدا رفت. در سال ۱۹۷۱ با همسرش یوکو ازدواج کرد و به گفته ی خودش در آوریل سال ۱۹۷۸ در هنگام تماشای یک مسابقه ی بیسبال، ایده ی اولین کتاب اش، به آواز باد گوش بسپار به ذهنش رسید. در سال ۱۹۷۹ این رمان منتشر شد و در همان سال جایزه ی نویسنده ی جدید گونزو را دریافت کرد. در سال ۱۹۸۰ رمان پینبال (اولین قسمت از سه گانه ی موش صحرایی) را منتشر کرد. در سال ۱۹۸۱ بار جازش را فروخت و نویسندگی را پیشه ی حرفه ای ...
قسمت هایی از کتاب گربه های آدمخوار (لذت متن)
روزنامه ای در بندر خریدم و به مقاله ای درباره ی پیرزنی برخوردم که گربه ها او را خورده بودند. زنی بود هفتادساله و تک و تنها در حومه ی آتن با یک جور زندگی آرام، فقط او و سه گربه در یک آپارتمان تک خوابه. روزی ناگهان دمر روی کاناپه ای کله پا شد به احتمال قوی از سکته ی قلبی. هیچ کس نفهمید بعد از افتادن چقدر طول کشید تا بمیرد. پیرزن نه قوم و خویشی داشت، نه دوستی که مرتب از او دیدار کند و یک هفته طول کشید تا جسدش کشف شود. درها و پنجره ها همه بسته بود و گربه ها به دام افتاده بودند. توی آپارتمان غذا نبود. گیریم که تو یخچال خوراکی بود، اما گربه ها که نمی توانستند در یخچال را وا کنند. گربه ها که از گرسنگی داشتند تلف می شدند، رفتند سروقت خوردن جسد صاحبشان. این مقاله را برای ایزومی، که کنارم نشسته بود، خواندم. روزهای آفتابی می رفتیم بندر، نسخه ای روزنامه ی انگلیسی زبان آتن را می خریدیم، در قهوه خانه ی کنار اداره ی مالیات بر درآمد قهوه سفارش می دادیم و من هر چیزی را که جالب می دیدم، به ژاپنی خلاصه می کردم. این حد و حدود برنامه ی روزمره ی ما در جزیره بود. اگر چیزی در مقاله ی خاصی نظرمان را می گرفت، مدتی با هم تبادل نظر می کردیم. انگلیسی ایزومی خیلی عالی بود و خودش راحت می توانست مقاله ها را بخواند؛ اما حتی یک بار هم ندیدم که روزنامه ای را دست بگیرد.