مثلا من تو وجود همین زنی که خیلی دوستش دارم فقط دنبال نقاط ضعف گشتم و از صفات منفی ش یه لیست انتخاب کردم. این لیست رو بارها و بارها مثل یه شعر توی ذهنم هی مرور کردم تا حفظش کنم و بعد به خودم گفتم از یه همچین زنی دیگه نباید بیشتر از اون مقداری که نیاز هست خوشت بیاد. سعی کردم خودم رو متقاعد کنم که نباید بیشتر از این دوستش داشته باشم.» سوال کردم: «موفق هم شدی؟ اصلا موثر بوده؟» توکای گفت: «نه زیاد!» و سرش را تکان داد: «یکی از دلایلش اینه که نمی تونم توی وجودش نقاط منفی زیادی کشف کنم. یه دلیل دیگه ش هم اینه که تازه اگر هم بتونم چیزی رو پیدا کنم که منفی باشه دقیقا از همون نقاط منفی برام جذاب تر می شه. حس می کنم همون نقاط ضعف بیشتر دارن به سمت اون جذبم می کنن
البته به نظر می رسد که این عضو از بدن با اراده ی خود فرد عمل نمی کند، و برعکس، از میل و خواسته ی شخص مقابل فرمان می گیرد. شاید نه آن فردی که از این عضو استفاده می کند و نه آن فرد مقابل، هیچ یک متوجه نمی شوند، اما کسانی که بیرون رابطه ایستاده اند به یکدیگر نگاه معناداری می کنند و از روی تأسف سر تکان می دهند؛ درست مثل دکترتوکای و زنی که دوستش داشت