کتاب صدای مردگان

Dead Voices
کد کتاب : 29925
مترجم :
شابک : 978-6004627016
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 216
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 2019
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 8
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

«کاترین آردن» از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز

معرفی کتاب صدای مردگان اثر کاترین آردن

کتاب «صدای مردگان» رمانی نوشته ی «کاترین آردن» است که نخستین بار در سال 2019 منتشر شد. «الی»، «کوکو» و «براین» به همراه پدر «الی» و مادر «کوکو» در حال سفر به کلبه ای کوهستانی در «ورمانت» هستند. این سه دوست، از پاییز و زمانی که با جهانی عجیب، پر از مترسک های زنده و تحت فرمانروایی موجودی ترسناک به نام «مرد خندان» مواجه شدند، یکدیگر را تنها نگذاشته اند و اکنون قصد دارند آن تجربیات عجیب را به فراموشی بسپارند. آن ها اما خیلی زود درمی یابند که در سفر جدیدشان، در یک هزارتوی ماورایی گیر افتاده اند که در آن، روح یک کودک و روح زنی ترسناک سکونت دارند. «الی»، «کوکو» و «براین» با کمک خبرنگاری که مشغول تحقیق درباره ی اتفاقات عجیب این منطقه است، تصمیم می گیرند تا با این ارواح ناآرام ارتباط برقرار کنند.

کتاب صدای مردگان

کاترین آردن
کاترین آردن (متولد 1987) یک رمان نویس آمریکایی است که بیشتر به خاطر سه گانه وینترنایت شناخته می شود.آردن در آستین بدنیا آمده و هم اکنون در ورمونت ساکن است. او قبل از دبیرستان قبل از بازگشت به ورمونت ، یک سال را در مسکو گذراند.او در کالج میدبوری شرکت کرد و در سال 2011 با مدرک زبان روسی و فرانسوی فارغ التحصیل شد.اولین رمان او The Bear and Nightingale در سال 2017 منتشر شد و پس از آن The Girl in the Tower در سال 2018 و The Winter of the Witch در سال 2019.او همچنین رمانی برای کودکان، بنام «م...
نکوداشت های کتاب صدای مردگان
Another creepy, spine-tingling adventure.
یک ماجراجویی ترسناک و دلهره آور دیگر.
Barnes & Noble

Entertaining.
سرگرم کننده.
VOYA

The chilling sequel to Small Spaces.
دنباله ای تشویش آور بر کتاب «محدوده مرگ».
Horn Book Horn Book

قسمت هایی از کتاب صدای مردگان (لذت متن)
داشتند سر آخرین چیپس سیب زمینی دعوا می کردند که «سوبارو» بالاخره از بزرگراه اصلی خارج شد. روی تابلویی نوشته بود جاده ی منتهی به کوهستان. جاده با شیب تندی رو به بالا می رفت. یک طرفش درخت بود و طرف دیگرش نهری باریک و یخ زده. پدر «الی» جوری می راند و راهش را از میان کولاک باز می کرد که انگار به هیچ چیزی در دنیا اهمیت نمی داد... تازه، موقع رانندگی جوک های بی مزه هم تعریف می کرد.

رادیو هشدار می داد: «به راننده ها توصیه می شود محتاط باشند... از رفت و آمد در مسیرهای برف روبی نشده اجتناب کنید و در صورت امکان، از رانندگی بپرهیزید.» آقای «آدلر» که عین خیالش نبود، گفت: «عالیه. هر چی امشب کمتر آدم توی جاده ها باشه، یعنی فردا برف بیشتری بهمون می رسه!»

«الی» گفت: «بابا، نمی شه یه حدی برای جوک گفتن در طول سفر بذاریم؟» پدرش گفت: «وقتی من راننده ام، نه! یکی دیگه. چرا به مترسکه ارتقای شغلی دادن؟» سکوتی کوتاه و ناخوشایند حاکم شد. «الی»، «برایان» و «کوکو» به همدیگر نگاه کردند. واقعا از مترسک ها خوششان نمی آمد. پدر «الی» پرسید: «کسی می دونه؟ هیچکس؟ زود باشین دیگه. حس می کنم دارم با خودم حرف می زنم! چون توی مزرعه اش از همه قدبلندتر بود! فهمیدین؟ قدش از همه توی مزرعه بلندتر بود!» پدر «الی» خندید، اما کسی همراهی اش نکرد.