1. خانه
  2. /
  3. کتاب زمین سیاره ای آبی است

کتاب زمین سیاره ای آبی است

پیشنهاد ویژه
4.75 از 2 رأی

کتاب زمین سیاره ای آبی است

Planet Earth Is Blue
٪20
220000
176000
معرفی کتاب زمین سیاره ای آبی است
کتاب «زمین سیاره ای آبی است» رمانی نوشته «نیکول پنتلیکوس» است که نخستین بار در سال 2019 به چاپ رسید. دختری مبتلا به اوتیسم و عاشق نجوم به نام «نووا وزینا» در ژانویه سال 1986، دوازده سال دارد و اگرچه به ندرت حرف می زند، دانسته هایش بسیار بیشتر از چیزی است که دیگران تصور می کنند. خواهر بزرگترش، «بریجت»، تنها کسی است که او را واقعا می شناسد، اما وقتی «بریجت» فرار می کند، «نووا» به خانه ای دیگر فرستاده می شود، این بار تنها. او برای مقابله با سختی های تنهایی، شروع می کند به شمردن روزهای باقیمانده به پرتاب شاتل فضایی «چلنجر»—رویدادی که «بریجت» قول داده بود آن را در کنار «نووا» تماشا کند. در همین حال، خانواده جدید «نووا» هر کاری از دستشان برمی آید، انجام می دهند تا هم «نووا» را بهتر بشناسند و از او حمایت کنند، و هم معلمان و مددکاران اجتماعی اش را تشویق کنند که به شیوه ای جدید به او بنگرند.
درباره نیکول پنتلیکوس
درباره نیکول پنتلیکوس
نیکول پنتلیکوس، نویسنده داستان های کودک و نوجوان، و نمایشنامه نویس آمریکایی است. نمایشنامه های او در چندین تئاتر و دانشکده در کنتیکات و نیویورک به اجرا درآمده است.
ویژگی های کتاب زمین سیاره ای آبی است
  • از کتاب های برگزیده سال به انتخاب New York Public Library
نکوداشت های کتاب زمین سیاره ای آبی است

این کتاب می تواند به مخاطبین کم سن و سال کمک کند تا احساس مهربانی و همدلی را در خود گسترش دهند.

Publishers Weekly

«پنتلیکوس»، کاراکتر و پیرنگ را در این داستان دلنشین و امیدبخش به شکلی استادانه با هم ترکیب می کند.

Booklist

یک اثر نخست استثنایی با کاراکتری که همه می توانند به او علاقه مند شوند.

School Library Journal
قسمت هایی از کتاب زمین سیاره ای آبی است

حالا «بریجیت» رفته بود. و «نووا» نگران بود. خرس عروسکی ناسا را در آغوش گرفت و پاهایش را توی شکمش جمع کرد. خودش را به جلو و عقب تاب داد و به جدیدترین اتاقش نگاهی انداخت. اولین اتاقی که فقط مال خود «نووا» بود.

در حیاط جلویی، دو شیر سنگی غول پیکر از مسیری که به در ورودی می رسید، محافظت می کردند. نیمه شب ها چراغ های شهر خاموش می شد و این «نووا» را خوشحال می کرد. چون تاریکی مطلق به این معنی بود که او می توانست «دب اکبر» را که در افق پنهان شده بود، ببیند. همانجایی که خورشید، کمی قبل از شام غروب می کرد.

«نووا» خرس عروسکی اش را محکم تر بغل کرد و سعی کرد خواهر بزرگش را کنار خودش در اتاق تصور کند. «بریجیت» پیش خودش چه فکری کرده بود که تصمیم گرفت آنطوری فرار کند؟ حالا دیگر ژانویه 1986 بود و ماه اوت، او هجده ساله می شد. بعدش همانطور که همیشه برنامه ریزی می کردند، خودش می توانست سرپرستی «نووا» را به عهده بگیرد. اما «بریجیت» رفته بود. و «نووا» تنها بود.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب زمین سیاره ای آبی است" ثبت می‌کند