اثری استادانه و خیره کننده از نویسنده ای که در اوج توانایی های خود است.
پرمایه با نثر بدیع و خرد احساسی لاهیری.
خیره کننده... باشکوه.
آدمیزاد هم مثل سیب زمینی است، اگر نسل اندر نسل در همان خاک بی قوت بکارندش، خوب رشد نمی کند. بچه های من هر کدامشان جایی به دنیا آمده اند و اگر سرنوشتشان دست من باشد، باید در خاک غریب ریشه بدوانند.
مگر وحشتناک نبود که بعد از این همه این در و آن در زدن برای پیدا کردن کسی که آدم می خواهد عمرش را با او سپری کند، بعد از تشکیل خانواده با او، حتی علیرغم دل تنگی اش برای او، این تنهایی بود که بیشتر از هر چیز برایش جاذبه و لذت داشت، تنها چیزی که هر قدر گذرا و کم مایه، آدم را متعادل و معقول نگه می داشت؟
بعد از مرگ مادر روما، پدر از شرکت داروسازی که چندین دهه توش کار می کرد، بازنشسته شد و بنا کرد به اروپاگردی ، قاره ای که تا آن وقت ندیده بود. پارسال فرانسه و هلند را دیده بود و تازگی ها هم رفته بود ایتالیا. با تور می رفت. با اتوبوس، همراه غریبه ها، از وسط طبیعت می گذشت. ترتیب اقامت در همه ی هتل ها، وعده های غذایی و بازدید از موزه ها از پیش داده شده بود. سفرش هربار دو سه هفته، گاهی چهار هفته، طول می کشید. روما در طول سفر هیچ خبری از پدر نداشت. هربار، پرینت اطلاعات پرواز پدر را با آهنربا به در یخچال می زد و روز پروازش اخبار تلویزیون را تماشا می کرد که خاطرجمع شود هیچ جای دنیا هیچ هواپیمایی سقوط نکرده.
در این مطلب، نکاتی ارزشمند را درباره ی چگونگی نوشتن داستان های کوتاه خوب با هم می خوانیم
جومپا لاهیری زن خوش فکر شرقی که اصالتاً بنگالی است، حتماً قصه گویی را از مادر قصه گویش شهرزاد به ارث برده است که این چنین شیرین و پرکشش داستان می نویسد.
جالبه، اون بخش لذت متن، اولین پاراگرافی که ایران کتاب گذاشته ، اصلا نوشتهی این نویسنده نیست. یه نقل قوله فقط که به هیچ کدوم از داستانها هم ربطی نداره.
نشر ماهی چرا تجدید چاپ نمیکنه ؟
گلی امامی دلش خوشه اسم کتاب را گذاشته : به کسی مربوط نیست ؟! اسم خودش را هم گذاشته مترجم ؟! چه شود ؟
این یه مجموعه داستان کوتاهه که یکی از داستانها اسمش « به کسی مربوط نیست ( نوبادیز بیزنس » هست و خانم امامی کاملاً درست نامگذاری کردن
مجموعه داستان هایی درام و دلنشین