ماها تو این زندگی تنگمون هی پاهامون به هم می پیچه و رو سر و کول هم زمین می خوریم. و خیال می کنیم تقصیر اون یکیه. غافل از این که این زندگیمونه که تنگه و ماها رو به جون همدیگه می ندازه.
هیچ دیده اید آدم بعضی وقت ها چیزی را که خیلی دلش می خواهد یادش بماند چه زود فراموش می کند؟
دیگر احتیاج نیست وقتی به مجلسی می خواهد برود، از دیگران تار بگیرد و به قیمت خون پدرشان کرایه بدهد و تازه بار منتشان را هم بکشد. موهایش آشفته بود و روی پیشانی اش می ریخت و جلوی چشم راستش را می گرفت. گونه هایش گود افتاده و قیافه اش زرد بود. ولی سر پا بند نبود و از وجد و شعف می دوید.
در این مطلب قصد داریم به تعدادی از کتاب های کلاسیک کوتاه بپردازیم که انتخاب هایی عالی برای ورود به جهان آثار کلاسیک به شمار می آیند.
در این مطلب، نکاتی ارزشمند را درباره ی چگونگی نوشتن داستان های کوتاه خوب با هم می خوانیم
ضرباهنگ سریع، طرح داستانیِ یک وجهی، و وجود ایجاز از ویژگی های «داستان های کوتاه» هستند
وقتی که آثار کلاسیک را مطالعه می کنید، در واقع در حال خواندن کتاب هایی هستید که نقشی اساسی در شکل گیری چگونگی نوشتن و خواندن ما در عصر حاضر داشته اند
اندازه بقیه کتابهای جلال خوب نبود. ضمن اینکه دو تا داستان تکراری داشت که قبلا در کتاب داستانهای زنان هم خونده بودم اما قلم جلال کماکان همان قلم مجذوب کننده بود
چندی پیش مجموعه داستان «دید و بازدیدِ» جلال را خواندم. چنگی به دل نمیزد. چون از کارهای اول آلاحمد بود. اما برای شناختنِ داستان کوتاهِ جلال، باید سهتارِ جلال را خواند. همین است که میگویم: « جلال را در حال نواختن سهتار باید دید.»