آنری رنه آلبر گی دو موپاسان' (به فرانسوی: Henri René Albert Guy de Maupassant) (زادهٔ ۵ اوت ۱۸۵۰-درگذشتهٔ ۶ ژوئیهٔ ۱۸۹۳) نویسنده فرانسوی است.
مشکلات خانوادگی از یک سو و روح رنجور او از سوی دیگر الهامبخش نوشتههایی شدند که نه تنها توجه دنیای ادبیات را به خود جلب کرد، بلکه نشانه آشکاری بود بر تعارضات و آشوبهای درونی این نویسنده.
«موپاسان» در 20 سالگی داوطلبانه به ارتش فرانسه پیوست و در جنگ فرانسه و آلمان شرکت کرد. پس از گذشت چند سال به پاریس بازگشت و برای شش سال در نیروی دریایی مشغول به خدمت شد .
وی در این مدت بعدازظهرهای خود را صرف خواندن کتاب و آشنایی با ادبیات میکرد. در سال 1875 «موپاسان» نخستین داستانش با نام «صفحه ساییده شده» را با نام مستعار "ژوزف پرونیر" در فرانسه منتشر کرد. دو سال بعد برای نخستینبار با «تورگینف»، رماننویس مشهور روسیه ملاقات کرد. تورگینف در این دیدار متوجه ضعف و بیماری او شد که مبتلا به سفلیس بود که نهایتا او را از پا درآورد.
پس از آشنایی با گوستاو فلوبر، موپاسان تحت حمایت وی قرار گرفت و با ادبیات و روزنامهنگاری آشنا شد. وی در همانجا با برخی نویسندگان مشهور سبک ناتورالیسم و رئالیسم همچون «امیل زولا» نیز آشنا شد.
موپاسان در همان زمان داستانهای کوتاه زیادی نوشت. علاوهبر این نوشتههایش در مجلاتی چون "فیگارو" و "اکو" به چاپ میرسید؛ با این حال وی نتوانست در آن زمان موفقیت چندانی در نوشتن رمان به دست آورد.
این نویسنده سرشناس پس از آشنایی با ناتورالیسم به دلیل شرایط روحیاش به این سبک علاقهمند شد؛ سبکی که برخلاف رمانتیسیسم به جای توجه به زیباییهای طبیعت، جهان را با نگاهی واقعبینانه با همه زشتیهایش به تصویر میکشد و بر نشان دادن این نازیباییها تاکید میکند.
«موپاسان» در سال 1880 به همراه چهار نویسنده دیگر وارد یک گروه ناتورالیست با نام "یاران مدان" شد که رهبری آن را «امیل زولا» برعهده داشت. وی در این دوران از سوی زولا مورد تشویق و توجه زیادی قرار گرفت، اما کمی بعد از این گروه فاصله گرفت و خود را بیش از پیش وقف خلق آثار ادبی و نگارش داستانهای کوتاه و رمان کرد.
وی که بخش عمده عمر 43 سالهاش را در افسردگی و بیماری گذرانده بود، توانست در این دوران کوتاه با ثبت حدود 300 اثر ادبی، نامش را در ادبیات جهان ماندگار کند. اوج دوران هنری وی پیش از ابتلا به جنون و افسردگی حاد بین سالهای 1980 تا 1990 بود. «موپاسان» سالهای پایانی عمرش را در گوشهگیری و ترس از مرگ سپری کرد و در سال 1893 پس از اقدام به خودکشی نافرجام، در یک آسایشگاه روانی درگذشت.
«موپاسان» به عنوان نماینده ناتورالیسم در ادبیات به بیان آشکار زشتیهای طبیعت به ویژه پوچی زندگی اشرافی میپرداخت. از معروفترین داستانهای کوتاه وی «گردنبند» است که در آن تلاش میکند با به تصویر کشیدن سادگی و زودباوری طبقه فرودست جامعه، دروغین بودن ثروت و تجملات اشرافیان را فاش کند.