جذاب، طنزآمیز و دائما حیرت آور.
ترکیبی یکپارچه از ظرافت های فرهنگی ژاپن با تم هایی جهانی.
داستان هایی زیبا، اغلب خنده دار و همیشه تکان دهنده.
در یک صبح زیبای ماه آوریل در یکی از خیابان های فرعی محله ی معروف هارویوکوی توکیو دختر صددرصد دلخواهم را دیدم. راستش را بخواهید آن قدرها هم زیبا نیست. آدم خیلی مهمی هم نیست. لباس پوشیدنش هم چیز خاصی ندارد. اما هنوز هم از پنجاه قدمی می توانم بفهمم او دختر صددرصد دلخواه من است.
فکر نمی کنم حسودی خیلی به شرایط آدم بستگی داشته باشه، که اگه خوش شانس باشی حسودی کسی رو نکنی، اما اگه زندگی بهت روی خوش نشون نده، حسود بشی. حسادت این طوری نیست. حسادت مثل یه غده است که توی وجود آدم رشد می کنه و بزرگ و بزرگتر میشه. فرقی هم نمی کنه چه دلیلی داشته باشه. حتی اگر از وجود با خبر هم باشی کاری از دستت بر نمیاد. درست مثل این می مونه که بگی اونایی که خوشبخت نیستن سرطان می گیرن ولی اونایی که خوشبختن نمی گیرن.
از او متنفر نبودم. اما احساسی هم نسبت به او نداشتم. ممکن نیست آدم نسبت به کسی که هیچ احساسی درباره اش ندارد، احساس بدی داشته باشد.
در این مطلب می خواهیم با برخی از بزرگترین نویسندگان ژاپنی بیشتر آشنا شویم
در این مطلب، نکاتی ارزشمند را درباره ی چگونگی نوشتن داستان های کوتاه خوب با هم می خوانیم
ادبیات این سرزمین بسیار وسیع، نمایانگر وجوه مختلفی از زندگی مردم ژاپن، ابزاری برای قدردانی از سنت ها و همدلی آن ها با طبیعت است
ضرباهنگ سریع، طرح داستانیِ یک وجهی، و وجود ایجاز از ویژگی های «داستان های کوتاه» هستند
در دست گرفتن جایزه نوبل ادبیات برای همه نویسندگان یک آرزو و رویا است. اما این رویا برای همه محقق نشد.
هاروکی موراکامی چهارده رمان و چندین داستان کوتاه دارد و بدون تردید می توان او را یکی از مشهورترین نویسنده های معاصر جهان در نظر گرفت.
سورئالیسم را بیشتر با هنرهای تجسمی می شناسند اما در واقع، این جنبش نه تنها در هنرهای تجسمی، بلکه در ادبیات ریشه دارد.
موراکامی تا به حال بیش از 30 کتاب نوشته، چندین و چند جایزه ی معتبر را از آن خود کرده و آثارش به 50 زبان مختلف ترجمه شده است. او را همچنین می توان محبوب ترین نویسنده ی حال حاضر دنیا برشمرد
قشنگی و شیرینیِ رئالیسمِ جادویی به روندِ خیالگونهش هست. قرار نیست لزوما با پایانهای شوکه کننده روبرو بشید. باید از همین فضا و پلاتِ سادهی داستان(و گاهی اتفاقای عجیبش) لذت برد.
چند تا داستان مثل سال اسپاگتی و مرد یخی به نظرم اصلا ته نداشت یعنی وقتی به پایان رسیدم تو ذهنم خواستم ببینم چه نکته جالبی داشت و نتیجه هیچی بود! ولی داستان دختر صد درصد دلخواه یا مثلا قلوه سنگی که هر روز جا به جا میشد به نظرم به نسبت پایان بندی بهتری داشت و جذاب بود . در کل کتابیه که برای سرگرمی خیلی خوبه ولی داستانی مثل میمون شیناگاوا خیلی غیر منطقیه و خب ادم تعجب میکنه از اتفاقات غیر منتظره داستان...!
هفت داستان کوتاه جدا از هم هست که غمانگیزه و هر داستان پایانش بازه. من پایان باز دوست نداشتم. از نشر آزرمیدخت خوندم با ترجمهی آقای امیرحسین کریمی. ترجمهی خوبی بود.
سلام ببخشید اگه داستان با پایان میخواین بخونین داستانهای اوهنری و موپاسان و ساکی رو بهتون توصیه میکنم منم داستان با پایان باز دوست ندارم
باید حین خواندن کتاب، با موراکامی در لحظه همراه باشید، نه جلوتر و نه عقب تر. فکر کنید یک انیمیشن ژاپنی را نگاه میکنید.
دوستداشتنی بود
کتاب مجموعه ای از هفت داستان کوتاه هست. داستانها سورئال هستند و دنیایی که در هر یک از داستانها روایت میشوند خلاقانه و خاص هستند.
عالی... ترجمه اش خیلی خوبه...من با ترجمههای دیگه هم چند تا از داستان هاش رو خوندم ولی پیشنهاد میکنم این ترجمه رو انتخاب کنید که انسجام بیشتری داره و روانه... نمیتونم بگم کدوم داستانش رو بیشتر دوست داشتم چون هر کدوم به شکل زیبایی نگارش شده اند و نکته ای ناب در مضمونشون پنهان شده... ولی قلوه سنگی که هر روز جا به جا میشود حال و هوای دیگری داشت
من این کتابو از نمایشگاه کتاب گرفتم ولی توی داستان میمون شیناگاوا یه صفحه اش چاپ نشده😐😐😐😐 میشه بهم بگید که میمونه ب میزوکی چی گفت؟ در مورد شر وجودش؟