ایزابل آلنده، زاده ی 2 آگوست 1942، نویسنده ای اهل شیلی است. رمانهای او اغلب در سبک رئالیسم جادویی جای میگیرند. در سال ۱۹۸۱ زمانی که پدربزرگش در بستر بیماری بود، ایزابل نگاشتن نامهای به وی را شروع کرد که دستمایه رمان بزرگ «خانه ارواح» گردید. پائولا نام دختر وی است که پس از تزریق اشتباه دارو به کما رفت. ایزابل رمان «پائولا» را در سال ۱۹۹۱ بصورت نامهای خطاب به دخترش نوشتهاست. رمانهای آلنده به بیش از سی زبان ترجمه شده و نویسنده خود را به دریافت جوایز ادبی بسیاری مفتخر نمودهاند.
داستانی پرشور درباره ی عشق، آزادی و تصرف.
آلنده در این کتاب در اوج توانایی های خود است.
داستانی پر رنگ و لعاب، و سرگرم کننده.
مادرم یک مجسمه ی کوچک حضرت سوکورو را که از چوب تراشیده شده بود و کرامات زیاد داشت، به من هدیه کرد تا شاید رحم من بارور شود. اما آن قدیسه به طور حتم باید به امور مهم تری مشغول می بوده. چون به هیچ یک از خواهش های من اعتنا نکرد.
فکر نمی کنم که مرگ پادشاه سبب شیوع طاعون شده باشد، هر چند که این شایعه بر سر زبان ها بود. آن هایی که تشییع جنازه را از نزدیک دیده بودند، می گفتند که جسد وی تخم طاعون را پراکند؛ چرا که روزها بوی بادام تلخ در همه جا پیچیده بود. اما هرگز نمی توان به راست و دروغ این حرف اطمینان داشت.
من، همانطور که گفتم، دست کم هفتاد سال دارم، خوب زندگی کرده ام، اما دل و جان من هنوز اسیر گذشته هاست. با نگاه به خود در آینه ی نقره، اولین هدیه ی رودریگو به من پس از ازدواج، از خود می پرسم چه بر سر اندام من آمده است؟ این مادر بزرگ سفید موی را که در برابرم ایستاده و به من چشم دوخته، نمی شناسم. اصلا این زن کیست که اینس واقعی را مسخره می کند؟
آثاری که شروع کننده ی مسیرهای حرفه ایِ درخشانی بودند و در برخی موارد، یک شَبه خالق خود را به شهرت رسانده اند.
بیش از هر ژانر و سبک دیگر، این «رئالیسم جادویی» بود که دوران شکوفایی «ادبیات آمریکای لاتین» را در قرن بیستم تعریف کرد
جالب و همین دیگه