یک داستان معمایی کلاسیک از ملکه ی داستان های معمایی، آگاتا کریستی.
فوق العاده نبوغ آمیز، تماما لذت بخش.
دستگاه قهوه ساز پشت سرم مثل ماری زخمی صدا می کرد؛ صدایی اگر نگویم اهریمنی، اما شوم داشت. در روزگار ما شاید اکثر صداها این گونه به گوش من می رسد؛ غرّش رعب انگیز جت ها در آسمان، حرکت ترسناک و کند قطارها درون تونل ها، و ترافیک سنگین جاده که پایه های خانه را می لرزاند... حتی لوازم خانگی امروز، با وجود مفید بودن شان، صداهایی تولید می کنند که به نوعی زنگ خطر هستند. ماشین های ظرفشویی، یخچال ها، بخارپزها، جاروبرقی های پر سر و صدا، همه و همه انگار فریاد می زنند: «مواظب باش، من غول چراغ جادو هستم در خدمت شما، اما اگر نتوانید مهارم کنید...»
اما در آن شب خاص دچار یکی از آن تغییرات ناگهانی احساسی شدم، حالتی که همه نویسندگان با آن آشنا هستند. معماری مغول، امپراتورهای مغول، شیوه ی زندگی مغول ها و تمامی مشکلات خارق العاده ی ناشی از آن ناگهان در نظرم خاک و خاکستر شد. چه اهمیتی داشتند؟ اصلا چرا می خواستم درباره ی آن ها بنویسم؟ صفحات نوشته هایم را به سرعت ورق زدم و به عقب برگشتم تا آنچه را نوشته بودم، بازخوانی کنم. همه ی آنها در نظرم یکنواخت، ضعیف و عاری از هر گونه جذابیتی بود. چه کسی گفته «تاریخ مزخرف است»؟ هنری فورد؟ واقعا که راست گفته است.
ناگهان به نظرم رسید که انگار پلیدی الزاما همواره از نیکی باشکوه تر است. باید نمایشی به راه می انداخت. باید حرکت و مبارزه ای را آغاز می کرد. در واقع این سستی بود که بر پایداری می تاخت. و به نظر من پیروزی نهایی همیشه از آن پایداری بود. پایداری می توانست در مقابل هیبت کهن اسطوره ی نیکی، صدای یکنواخت او، دوبیتی آهنگینش، حتی جمله ی بی ربط «جاده ی پیچ در پیچی به پایین تپه می رسید، به شهر دنیای باستانی که من دوست می دارم...» که او می خواند، دوام بیاورد.
برخی از محبوب ترین و پرفروش ترین نویسندگان در دنیای ادبیات، تمام مسیر حرفه ای خود را با به کارگیری هویت هایی جایگزین خلق کرده اند.
در این مطلب قصد داریم به شکل خلاصه با ویژگی ها و عناصر مهم «داستان نوآر» بیشتر آشنا شویم.
این تجربه به نظر برای بسیاری از نویسندگان پرفروش و موفق اتفاق افتاده است: مواجه شدن با واکنش های منفی، قبل از دستیابی به موفقیت.
در این مطلب به تعدادی از برجسته ترین نویسندگان بریتانیایی می پردازیم که آثارشان، جایگاهی ماندگار را در هنر ادبیات برای آن ها به ارمغان آورده است.
داستان های جنایی، یکی از قواعد اساسی قصه گویی را به آشکارترین شکل نشان می دهند: «علت و معلول»
آگاتا کریستی، نویسنده ای انگلیسی بود که بیشتر به خاطر داستان های معمایی و جنایی اش شناخته می شود.
این دسته از کتاب ها، ضربان قلب مخاطب را به بازی می گیرند و هیجان و احساس ورود به دنیایی جدید را برای او به ارمغان می آورند.
خیلی جذاب بود با پایانی غیر قابل پیشبینی