وضعیت عجیب ملت های مسیحی امروز نشان می دهد که آن ها زندگی شان را بر تعلیمی بنا کرده اند که در معنای واقعی اش زندگی آن ها را از درون ویران می کند. اما آنچه تاکنون پنهان نگه داشته شده کم کم دارد روشن می شود. ملت های مسیحی خانه ی خودشان را نه روی شن بلکه روی یخ بنا کرده اند و این یخ شروع به ذوب شدن کرده است و خانه روزی فرو خواهد پاشید. اکثر کسانی که فریب آموزه های کلیسا را خورده اند، فقط درکی مبهم از معنی حقیقی تعالیم مسیح دارند و به جای اینکه بت های پیشین خود را بپرستند، مسیح-خدا، مادرش و قدیسان را می پرستند و در برابر یادگارها و تمثال ها تعظیم می کنند و به معجزات، شعایر، رستگاری و خطاناپذیری سلسله مراتب کلیسا اعتقاد دارند. با این وضعیت ساختارهای مشرکانه و بی دین جهان هم می توانستند حفظ شوند و مردم را راضی کنند. آن ها به شرحی که کلیسا درباره ی معنی زندگی به آن ها عرضه کرده بود ، معتقد بودند و به راهنمای رفتاری و شیوه ی عمل مبتنی بر آن نیز اعتقاد داشتند. و این اعتقاد، مردم را به هم نزدیک کرد. اوضاع بر همین منوال بود تا اینکه مردم متوجه شدند در پشت آنچه کلیسا به اسم حقیقت به آن ها ارائه داده بود چه چیز پنهان شده است. بدبیاری دیانت کلیسایی، وجود کتب مقدس بود که در هر حال کلیسا آن را مقدس می شمرد. کلیسا به رغم تلاش هایش برای پنهان نگه داشتن ذات تعالیم کتاب مقدس و با وجود ممانعت از ترجمه ی آن ها به زبان های بیشتر و تفسیر نادرست آن ها، نتوانسته نور تعالیم اصیل را خاموش کند. این نور فریبکاری کلیسا را درمی نوردد و روح افراد را روشنایی می بخشد. مردم اکنون حقیقت عظیم این تعالیم را با وضوح روزافزونی درک می کنند. با گسترش سواد و نشریات چاپی مردم کم کم کتب مقدس را از نو کشف کردند و به درکی از مضامین آن ها رسیدند. آن ها با وجود همه ی تدبیرها و ترفندهای کلیسا، متوجه تعارض ساختارهای سیاسی مورد حمایت کلیسا با تعالیم انجیل شدند. کتاب مقدس مرجعیت کلیسا و دولت، هر دو را صراحتا رد می کرد و این تعارض بیشتر و بیشتر وضوح پیدا کرد تا جایی که مردم از اعتقاد به دین کلیسایی دست کشیدند و فقط از سر عادت، حس مالکیت و تا اندازه ای هم ترس از مراجع قدرت، همچنان به شکل های بیرونی دین کلیسایی پایبند ماندند: کاتولیک، ارتدوکس و پروتستان به یک اندازه، از معنای درونی تهید شده بودند. این اتفاقی است که برای اکثریت قریب به اتفاق مردم کارگر رخ داده است. همین اتفاق برای افراد تحصیل کرده ی غیر کارگر در دنیای مسیحی هم افتاده است. این افراد حتی با وضوح بیشتر، ورشکستگی و تعارض های درونی تعالیم مسیح را دریافته اند و به طور کاملا طبیعی آن را رد می کنند. اما در همین حال، قادر نیستند تعالیم حقیقی مسیح را تشخیص بدهند. چون برخلاف کل نظام موجود است و مهم تر اینکه با جایگاه ممتاز و انحصاری آن ها در نظام موجود در تقابل است.
کتاب «آنا کارنینا» از زمان نخستین انتشار در سال 1878 به عنوان یکی از برجسته ترین نمونه ها در «داستان واقع گرا» شناخته شده است.
نویسندگان پرتعدادی در «ادبیات روسیه» ظهور کرده اند که ایده های ژرف، آثار ادبی و توانایی آن ها در داستان سرایی در طول زمان طنین انداز بوده است.
مطالعه ی فلسفه به منظور درک چگونگی تکامل ذهن و اندیشه ی بشر در طول زمان، اهمیت بسیاری دارد
کتاب «جنگ و صلح»، رمانی جسورانه و وسیع اثر «لئو تولستوی» است که داستان حمله ی ناپلئون به روسیه در سال 1812 را روایت می کند و چشم اندازی دقیق را از جامعه ی روسیه در اوایل قرن نوزدهم به تصویر می کشد.
در دست گرفتن جایزه نوبل ادبیات برای همه نویسندگان یک آرزو و رویا است. اما این رویا برای همه محقق نشد.
تولستوی می نویسد ایمان هر چه باشد، به وجود محدود انسان، معنایی نامحدود می دهد، معنایی که از طریق رنج، محرومیت و یا مرگ نابود نمی شود:
تولستوی به عنوان نویسنده ای فوق العاده زبردست و تأثیرگذار، می دانست که رمان ها باید سرگرم کننده باشند، در غیر این صورت هیچکس زحمت خواندنشان را به خود نخواهد داد.
هیچگاه تولستوی را تا به این حد جدی ، صاحب نظر در عرفان عملی مسیحیت و صریح ندیده بودم.