یک روز یک آقای متشخص عینکش از دستش به زمین می افتد و از برخورد آن با زمین صدای وحشتناکی بلند می شود. آقای متشخّص حسابی پکر می شود؛ آخر، شیشه های عینکش خیلی گران قیمت اند. خم می شود و عینک را برمی دارد، و ماتش می برد از این که می بیند معجزه شده و عینک سالم است. آقای متشخص با قلبی مالامال از شکر و سپاس، به این نتیجه می رسد که این اتفاق در حکم هشداری دوستانه بوده؛ پس فورا به یک عینک فروشی می رود و یک جعبه عینک دولایه فوق ایمن می خرد بالاخره نگهداری یک عینک گران خرج برمی دارد. یک ساعت بعد، جعبه عینک از دستش می افتد و او که از این اتفاق چندان هم عصبانی نیست خم می شود تا آن را بردارد؛ اما می بیند که عینک خرد و خاکشیر شده. کمی زمان لازم است تا آقا بفهمد که تقدیر از درک بشر بیرون است و در واقع حالاست که معجزه شده است.
بیش از هر ژانر و سبک دیگر، این «رئالیسم جادویی» بود که دوران شکوفایی «ادبیات آمریکای لاتین» را در قرن بیستم تعریف کرد
در این مطلب، نکاتی ارزشمند را درباره ی چگونگی نوشتن داستان های کوتاه خوب با هم می خوانیم
ضرباهنگ سریع، طرح داستانیِ یک وجهی، و وجود ایجاز از ویژگی های «داستان های کوتاه» هستند